جدا كردن شاهدان











جدا کردن شاهدان



شخصي باگروهي به مسافرت رفت، همراهان اموال فراوان او را گرفتند و به صورت دسته جمعي آن بيچاره را کشتند،

وقتي به کوفه باز گشتند، گفتند: آن مرد ناپديد شد.

شريح قاضي آنها را سوگند داد،

همه سوگند خوردند و آزاد شدند.

امّا خانواده تاجر مقتول راضي نشدند و به امام علي عليه السلام شکايت کردند.

اميرالمؤمنين عليه السلام به شريح قاضي فرمود:

چرا اينگونه قضاوت کردي؟

سپس فرمود:

من به روش داود پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حُکم مي کنم.

سپس آن گروه تاجر پيشه را در مسجد حاضر کرد، وهر کدام را در کنار ستوني باسر پوشيده نگهداشت که ديگري را نتواند بنگرد،

سپس به افراد پيرامون خود فرمود:

هرگاه من تکبير گفتم، شماهم بگوئيد.

متّهم اوّل را آوردند، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سئوالاتي از او کردند که همه را به دروغ جواب داد، و تلاش کرد تا کتمان کند، امام و همراهان تکبير گفتند، سپس او را به ستون خود بازگرداندند،

دوّمي را که آوردند، امام علي عليه السلام به گونه اي با او برخورد کرد که باورش شد که نفر اوّل همه چيز را افشاء کرده است.

ناگهان دومي واقعيّت را گفت، و اعتراف کرد که ما دسته جمعي پدر اين جوان را کشتيم و اموال او را تقسيم کرديم.

صداي تکبير حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و همراهان بار ديگر بلند شد.

سومي نيز همين اعتراف را کرد.

آنگاه امام علي عليه السلام اموال مقتول را باز پس گرفت، و آنان رامجازات کرد.[1] .

يعني بايک صحنه سازي و نمايش هدفدار،

و جدائي انداختن بين شهود،

و استفاده از حالات رواني حساب شده،

راز قتل يک بي گناه آشکار گرديد،

و خيانتکاران مجازات شدند.









  1. حيوة القلوب، ج1، ص334 - و ارشاد شيخ مفيد.