معرفة أشقي النّاس











معرفة أشقي النّاس



إِنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَي اللَّهِ رَجُلَانِ: رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَي نَفْسِهِ؛ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ، مَشْغُوفٌ بِکَلامِ بِدْعَةٍ، وَدُعَاءِ ضَلَالَةٍ، فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ، ضَالٌّ عَنْ هَدْيِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ، مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَي بِهِ في حَيَاتِهِ وَبَعْدَ وَفَاتِهِ، حَمَّالٌ خَطَايَا غَيْرِهِ، رَهْنٌ بِخَطِيئَتِهِ.

وَرَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً، مُوضِعٌ فِي جُهَّالِ الْأُمَّةِ، عَادٍ فِي أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ، عَمٍ بِمَا فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ؛ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَلَيْسَ بِهِ، بَکَّرَ فَاسْتَکْثَرَ مِنْ جَمْعٍ؛ مَا قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمَّا کَثُرَ، حَتَّي إِذَا ارْتَوَي مِنْ مَاءٍ آجِنٍ، وَاکْتَثَرَ مِن غَيْرِ طَائِلٍ.

ترجمه: شناخت بَدترين انسان ها

دشمن ترين آفريده ها، نزد خدا دو نَفرند، مردي که خدا او را بحال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شيفته بدعت، و مردم را گمراه کرده، به فتنه انگيزي مي کشاند، و راه رستگاري گذشتگان را گُم کرده، و طرفداران خود و آيندگان را گمراه ساخته است، بار گناه ديگران را بر دوش کشيده، و گرفتار زشتي هاي خود نيز مي باشد. و مردي که مجهولاتي به هم بافته، و در ميان انسان هاي نادانِ امّت، جايگاهي پيدا کرده است، در تاريکيهاي فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا کور است، آدم نماها او را عالم ناميدند که نيست، چيزي را بسيار جمع آوري مي کند که اندک آن به از بسيار است، تا آن که از آب گنديده سيراب شود، و دانش و اطّلاعات بيهوده فراهم آورد.