نقد مسلك اهل الرّأي











نقد مسلک اهل الرّأي



تَرِدُ عَلَي أَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُکْمٍ مِنَ الْأَحْکَامِ فَيَحْکُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَي غَيْرِهِ فَيَحْکُمُ فِيهَا بِخِلافِ قَوْلِهِ، ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذلِکَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِي اسْتَقْضَاهُمْ، فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعاً. وَإِلهُهُمْ وَاحِدٌ! وَنَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ، وَکِتَابُهُمْ، وَاحِدٌ! أَفَأَمَرَهُمُ اللَّهُ - سُبْحَانَهُ - بِالْاِخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ! أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ!

ترجمه: نکوهش اهل رأي (خود محوري در قضاوت)

دعوايي نسبت به يکي از احکام اجتماعي نزد عالمي مي برند که با رأي خود حکمي صادر مي کند، پس همان دعوي را نزد ديگري مي برند که او درُست بر خلاف رأي اوّلي، حکم مي دهد، سپس همه قضُات نزد رييس خود که آنان را به قضاوت منصوب کرد، جمع مي گردند، او رأي همه را بر حق مي شمارد!!