مجازات زن زناكار











مجازات زن زناکار



در عصر حکومت امام علي عليه السلام زني که حامله بود و نزديک زايمانش مرتکب عمل زنا شد، به محضر اميرالمؤمنين عليه السلام آمد عرض کرد:

من زنا کرده ام، پس مرا پاکيزه کن که عذاب دنيا آسانتر از عذاب هميشگي آخرت است.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: از چه تو را طاهر کنم؟

زن گفت: از زنايي که کرده ام.

امام علي عليه السلام فرمود: آيا شوهر داري؟

عرض کرد: بله صاحب شوهر هستم.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

آيا آن زماني که مرتکب زنا شدي شوهرت حاضر بود يا از تو دور بود؟

زن گفت: بله او در دسترس بود.

امام علي عليه السلام فرمود:

برو هر وقت بچّه ات را به دنيا آوردي، بيا تا تو را طاهر کنم.

وقتي زن مي رفت، حضرت خيلي آرام بدون آن که کلام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را بشنود، فرمود:

«خدايا! اين يک شهادت و اقرار بود»

طولي نکشيد که زن مجدّداً به محضر امام علي عليه السلام آمد و عرض کرد:

بچه ام به دنيا آمد مرا پاک کن.

حضرت تجاهل کرد. (مثل اين که هيچ نمي داند)

فرمود: از چه چيز تو را پاک کنم؟

گفت: من زنا کرده ام پاکم کن.

باز حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سؤالات گذشته را تکرار کرد.

زن هم قبل، جواب داد.

امام علي عليه السلام فرمود:

«برو و بچه ات را تا دو سال شير بده همان گونه که خدا دستور داده[1] تا تو را پاک کنم.»

وقتي زن مي رفت، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به آرامي به طوري که زن نفهمد فرمود:

«خدايا! اين شهادت و دوبار اعتراف»

راوي مي گويد، دوسال تمام شد، زن مجدّداً آمد و گفت:

من دو سال بچه ام را شير دادم، پس مراطاهر کن يا اميرالمؤمنين!

اين نوبت هم امام علي عليه السلام تجاهل کرد و زن مانند گذشته پاسخ داد.

اين بار حضرت به او فرمود:

اي زن! برو بچه ات را کفالت کن تا به حدي که عقلِ خوردن و آشاميدن را پيدا کند و بتواند خود را حفظ کند.

از بلندي پرت نشود و در چاهي نيفتد، هر وقت فرزندت به اين حد رسيد بيا تا تو را طاهر کنم.

راوي مي گويد:

زن مي رفت و گريه مي کرد.

در همين حال حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آرام مي گفت:

«خدايا! اين سه بار شهادت و اقرار.»

بين راه «عمرو بن حريث مخزومي» از اصحاب امام علي عليه السلام ديد که زني از کنار محکمه قضاي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي رود و گريه مي کند.

جلو آمد و سؤال کرد:

اي زن! چرا گريه مي کني؟ من مکرّر ديدم که خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام رفتي و باز آمدي.

زن در پاسخ گفت:

آري! نزد اميرالمؤمنين رفتم تا مرا پاک کند، ولي به من فرمود:

برو بچه ات را بزرگ کن وقتي عقل خوردن پيدا کرد بيا تا تو را پاک کنم،

اي عمرو! مي ترسم مرگ من فرا رسد و پاکم نکرده باشد.

عمرو بن حريث به خيال خود خواست به زن خدمتي کرده باشد گفت:

ناراحت نباش من بچه تو را بزرگ مي کنم، برگرد تا امام حکم خدا را درباره ات جاري سازد.

زن برگشت، و پيشنهاد نگهداري فرزندش، توسّط عمروبن حريث را به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض کرد.

باز امام علي عليه السلام درباره زن تجاهل کرد و فرمود:

براي چه عمرو کفالت فرزندت را عهده دار شده است؟

زن گفت: زنا کرده ام مرا پاکيزه کن.

حضرت مجدّداً سؤالات را تکرار کرد که:

آيا شوهر داشتي؟ آيا او در زمان گناه در دسترس تو بود؟

زن هم جواب گذشته را داد.

در اين جا چهار بار، در چهار مجلس، زن اعتراف به گناه زنا کرد.

آنگاه اميرالمؤمنين عليه السلام سر مبارک را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:

«اِنَّهُ قَدْ ثَبتَ لَکَ عَلَيها أَربَعَ شَهادات...»

(خدايا، براي تو چهار بار شهادت و اقرار او ثابت شد، با رخدايا تو خود به پيامبرت خبر دادي که:

اي محمد! هرکس حدّي از حدود مرا تعطيل کند با من جنگ و معانده کرده است و با اين ترک با من طلب ضدّيت نموده است،

اي خدا! من حدود تو را تعطيل نمي کنم و با تو طلب ضدّيت نخواهم کرد، احکام تو را ضايع نمي کنم، بلکه من مطيع تو هستم و سنّت پيامبرت را پيروي مي کنم.)

عمروبن حريث که به نظر خود کار خوبي کرده بود مي گويد:

نگاه کردم در صورت حضرت علي عليه السلام مثل آن که اناري به صورتش ريخته شده، فهميدم که حضرت از کار من ناراحت است، لذا پيشدستي کرده و گفتم:

يا اميرالمؤمنين! من خواستم کفالت فرزندش کنم، زيرا گمان مي کردم اين کارم را دوست داريد، اگر مي دانستم از اين کار ناراحت مي شويد، اين کار را نمي کردم.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

«أبَعْدَ أربَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ؟ لَتُکَفِّلَنَّهُ وَ أَنتَ صاغِرٌ»

(آيا بعد از چهار بار شهادت که کار تمام شده، تو کفالت کردي در حالي که سر بزير هستي؟)

سپس حضرت دستور داد تا حدّ شرعي اجرا شود.[2] .









  1. وَالْوالِداتُ يُرضِعنَ اَولادَهُنَّ حَولَينِ کاملَينِ» سوره بقره آيه 233، مرحوم شهيد در لمعه دارد: اگر شيردهنده اي داشته باشد بنابر مشهور حد جاري مي شود اگر چه آن حد رجم باشد ولي اگر شيردهنده نباشد صبر مي کنند تا بچه از شير بي نياز شود بعد حد جاري مي شود.
  2. فروع کافي، ج7، ص185 - و کتاب تهذيب شيخ طوسي، ج10، ص9.