زنداني كردن فرماندار











زنداني کردن فرماندار



يکي ديگر از فرمانداران امام «منذر بن جارود» بود.

پس از آنکه در بيت المال سوء استفاده نمود، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نامه تندي به او نوشت و فرمود:

«إلي المنذر بن الجارود العبدي، وقد خان في بعض ما ولّاه من أعماله»

ذمّ الخيانة الاقتصادّية

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِيکَ غَرَّنِي مِنْکَ، وَظَنَنْتُ أَنَّکَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ، وَتَسْلُکَ سَبِيلَهُ، فَإِذَا أَنْتَ فِيَما رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْکَ لَا تَدَعُ لِهَوَاکَ انْقِيَاداً، وَلَا تُبْقِي لِآخِرَتِکَ عَتَاداً.

تَعْمُرُ دُنْيَاکَ بِخَرَابِ آخِرَتِکَ، وَتَصِلُ عَشِيرَتَکَ بِقَطِيعَةِ دِينِکَ.

وَلَئِنْ کَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْکَ حَقّاً، لَجَمَلُ أَهْلِکَ وَشِسْعُ نَعْلِکَ خَيْرٌ مِنْکَ، وَمَنْ کَانَ بِصِفَتِکَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ، أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ، أَوْ يُعْلَي لَهُ قَدْرٌ، أَوْ يُشْرَکَ فِي أَمَانَةٍ، أَوْ يُؤْمَنَ عَلَي جِبَايَةٍ.

فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْکَ کِتَابِي هذَا، إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

و المنذر بن الجارود هذا هو الذي قال فيه أميرالمؤمنين عليه السلام: إنه لنظّارٌ في عِطفيه مختال في بُرْدَيْه، نَفّالٌ في شِرَاکَيْهِ.

(نامه به منذر بن جارود عبدي، که در فرمانداري خود خيانتي مرتکب شد)

سرزنش از خيانت اقتصادي

پس از ياد خدا و درود! همانا، شايستگي پدرت مرا نسبت به تو خوشبين، و گمان کردم همانند پدرت مي باشي،[1] و راه او را مي روي، ناگهان به من خبر دادند، که در هواپرستي چيزي فروگذار نکرده، و توشه اي براي آخرت خود باقي نگذاشته اي، دنياي خود را با تباه کردن آخرت آبادان مي کني، و براي پيوستن با خويشاوندانت از دين خدا بريدي، اگر آن چه به من گزارش رسيده، درست باشد، شتر خانه ات، و بند کفش تو از تو باارزش تر است، و کسي که همانند تو باشد، نه لياقت پاسداري از مرزهاي کشور را دارد، و نه مي تواند کاري را به انجام رساند، يا ارزش او بالا رود، يا شريک در امانت باشد يا از خيانتي دور ماند پس چون اين نامه به دست تو رسد، نزد من بيا. ان شاءالله.

(مُنذر کسي است که اميرمؤمنان درباره او فرمود: آدم متکبّري است، به دو جانب خود مي نگرد، و در دو جامه که بر تن دارد مي خرامد، و پيوسته بر بند کفش خود مي دمد که گرد ننشيند).[2] .

و آنگاه او را براي مدّتي زنداني کرد.









  1. جارود پدر منذر در سال نهم هجرت خدمت پيامبر آمد و مسلمان شد، وفردي صالح و شايسته بود که در سال 21 در جنگ هاي فارس شهيد شد.
  2. نامه 71 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.