رفع تهمت از دختري يتيم
در زمان خليفه دوم دختر تيمي را تهمت زدند که وي زنا کرده است. جريان او چنين بود که تاجري در مدينه براي کسب و کارش بيشتر به مسافرت مي رفت،و براي اينکه همسرش تنها نماند دختر يتيمي را به خانه اش آورده و در کنار همسرش قرار مي داد. چون آن دختر بزرگ شده و به کمال و جمال رسيد، همسر آن تاجر از عاقبت کار ترسيد، و نگران شد که شوهرش سرانجام با آن دختر ازدواج خواهد کرد. براي جلوگيري از اين کار، روزي در غياب شوهرش به آن دختر شراب خورانيد، و آنگاه که مست شد و بکارت او را از بين بُرد، وقتي تاجر از سفر بازگشت به او گفت: دختر زنا داده است! سرانجام شکايت به خليفه دوم تسليم شد، و زنان همسايه نيز شهادت دادند که با چشم خود ديده اند که آن دختر بي چاره زنا داده است! و او نيز از خودش دفاع کرد و گفت: من با کسي خلاف نکرده ام. سرانجام خليفه دوم از قضاوت عاجز ماند و براي حل اين موضوع به علي بن بيطالب مراجعه کرد. حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از آن زن پرسيد: آيا شما بيّنه و حجّت داريد که اين دختر زنا داده است؟ آن زن همسايه هاي خود را معرفي کرد و گفت: اينها ديده اند که اين دختر کار خلاف کرده است. امام علي عليه السلام شمشيرش را از غلاف در آورد و بر روي زانواهايش قرار داد، و سپس فرمود: زنان همسايه را جداگانه در جاهائي نگهدارند. و خطاب به زن فرمود: حقيقت را بگو. امّا زن بر دروغ خود اصرار مي ورزيد. حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سپس يکي از زنان شهود را حاضر کرد و به او گفت: مرا مي شناسي؟ من علي بن ابيطالب هستم و اين هم شمشير من است. زن قبلي ماجرا را گفته است، و من به او امان داده ام، و تو اگر راست نگوئي، با شمشيرم تو را أدب خواهم کرد. زن گفت: يا اميرالمؤمنين! اين دختر زنا نکرده است، بلکه چون زنِ تاجر نگرانِ جمال و کمال آن دختر بود، و مي ترسيد که شوهرش با وي ازدواج کند، از اين جهت او را مَست کرد و بکارت وي را پاره کرد. حضرت تکبير گفته و فرمود: من اوّلين کسي هستم که در ميان شهود فاصله انداخته و ازاين راه حقيقت را فاش کردم و کسي جز «دانيال» پيامبر چنين کاري نکرده است. آنگاه زنِ تاجر به سزاي عمل خود رسيد.[1] .
امام صادق عليه السلام نقل فرمود که: