چارچوب نظري و بيان تئوري ها و گفتمان هاي مختلف















چارچوب نظري و بيان تئوري ها و گفتمان هاي مختلف



به طور کلي در جوامع مختلف وجود يک نظام اجتماعي ، مبتني بر زنجيره اي از اصول ، هنجارها ، ارزش ها و الگوهايي است که معمولاً اخلاق ناميده مي شود. به تعبير جامعه شناسان اخلاق همانند خوني است که به صورت پنهان در پيکر جامعه و نهادهاي اجتماعي در جريان است. از اين ديدگاه هيچ نهاد ، حرفه و قلمرويي نيست که قادر باشد فارغ از اخلاق که مرزهاي سلوک و رفتار به هنجار را معين مي کند به حيات مشروع خود ادامه دهد. اخلاق هر جامعه ملاک و معيار بايدها و نبايدهاي آن را تعيين نموده و انسان اجتماعي را در مسير زندگي هدف دار و غايت مند خود در مسير کمال ، فضيلت و سعادت هدايت مي کند.

مقوله اخلاق هم خاستگاه ديني دارد و هم متأثر از عرف ، فرهنگ ، تاريخ ، طرز تلقي و ساير پديده هاي اجتماعي مي باشد ، به طوري که در چنبره تاريخ اين اصول ، ارزش ها و هنجارهاي پايدار ، مقدس و صيقل يافته تا يک پارادايم و نمونه عالي و مقبول رفتار فردي و جمعي را شکل دهند. بنابراين اخلاق هر جامعه برآيند و محصول تعامل آموزه هاي ديني و باورهاي اثبات شده در عرف است. حال وقتي مقوله اخلاق وارد عرصه سياست مي شود مسأله صبغه ديگري پيدا نموده و بسيار پيچيده و تناقض آلود مي گردد ، که اين تناقض از خود مفهوم و ماهيت سياست سرچشمه مي گيرد.

به همين علت است که رابطه اخلاق و سياست در طول تاريخ به عنوان يک حوزه اي که افکار و آراء مختلف را معطوف به خود کرده تا براي حل آن انديشه کنند ، و اين امر مختص انديشه اسلام و آراء متفکران اسلامي نيست بلکه در دنياي باستان و بعد در انديشه مسيحيت همواره اين بحث جولانگاه فکري فلاسفه و انديشمندان بوده است. براي نمونه پيشگامان فلاسفه و خداوندان انديشه از «کنفوسيوس» ، «بودا» و «زرتشت»تا «افلاطون» و «ارسطو» هر کدام به نوعي در باب فضيلت و اخلاق و تعامل آن با زندگي سياسي و پديده قدرت ، آموزه ها و تعاليمي را از خود باقي گذاشته اند و همگي به دنبال ايجاد يک جامعه فضيلت محور در عصر خود بوده اند.

اين روند در دوره هاي بعدي نيز ذهن فلاسفه را به خود مشغول نموده است و شاهد اين هستيم که بحث تعامل اخلاق و سياست موجب پيدايش نحله ها و مکتب هاي فکري متفاوتي در طول تاريخ شده است.

قبل از ورود به مبحث اخلاق و سياست در انديشه اسلامي و چگونگي آن در باور و انديشه امام علي عليه السلام لازم است به اجمال ديدگاه ها و آراء فلاسفه و متفکران غربي را در دوره هاي مختلف درباره اين موضوع ، نقش اخلاق در زندگي سياسي و رابطه آن دو مفهوم با يکديگر را مرور کنيم تا به چارچوب مفهومي مناسبي دست يابيم.