استاد شهيد آية الله مطهري











استاد شهيد آية الله مطهري



«نهج البلاغه در تاريخ فلسفه ي شرق، سهم عظيم دارد، صدر المتألهين که انديشه هاي حکمت الهي را دگرگون ساخت، تحت تأثير عميق کلمات علي (ع) بود. روش او در مسائل توحيد بر اساس استدلال از ذات به ذات و از ذات بر صفات و افعال است و همه اينها مبتني بر صرف الوجود بودن واجب، و آن بر پايه ي يک سلسله اصول کلي ديگر که در فلسفه ي عامه ي او مطرح است، بنا شده است....

اگر کسي بخواهد مقايسه اي در زمينه ي بحثهاي[ توحيدي شرق و غرب] به عمل آورد، لازم است در اطراف برهان وجودي که از «آنسلم مقدس» تا دکارت و اسپينوزا و لايب نيتس و کانت و غيره به بحث و ردّ و قبول آن پرداخته اند، مطالعه کند و آن گاه آن را با برهان صديقين صدر المتألهين که از انديشه هاي اسلامي و مخصوصاً کلمات علي (ع) الهام يافته است، مقايسه نمايد تا ببيند: «تفاوت ره از کجا تا به کجاست؟».[1] .

[صفحه 18]

ايشان در جاي ديگري به اين نقش امير مؤمنان (ع) اين گونه اشاره دارند:

«بر تمام مسائل عرفان نظري، مي توان شواهدي از آيات قرآني و کلمات اولياي بزرگ حق، مخصوصاً حضرت امير (ع) يافت».[2] .

مي دانيم که عرفان نظري از قرن هفتم به بعد به صورت مدوّن توسط «محيي الدين عربي» شکل گرفت، و حال آنکه در چندين قرن پيش از محي الدين، امام علي (ع) رئوس عمده ي مسائل عرفان- چه عملي و چه نظري- را بيان فرموده است.

مسأله ديگري را که استاد مطهري بدان اشاره کرده است، قطب و مرشدِ اصلي بودن علي (ع) است. توضيح مطلب اين است که صوفيان و عارفان هر يک سلسله خود را به قطبي و مرشدي مي رسانند که طريق عرفان و سير و سلوک را از وي فراگرفته اند. در نزد عارفان در سلسله قطبها، قطب اصلي همه ي فرقه ها امير المؤمنين علي (ع) است. هر يک از عرفا و صوفيه- چه شيعه و چه سني- سلسله ي خود را به علي (ع) رسانده اند.

استاد مطهري قدس سره در اين باره مي گويد:

«اکثريت قريب به اتفاق اهل عرفان و تصوف، سلسله ي خود را به علي (ع) مي رسانند».[3] .

ايشان در جاي ديگر به همين مضمون مي گويد:

«همه ي سلسله هاي صوفيه- به جز يک سلسله- قطب همه ي آنها علي (ع) است».

اين يک سلسله را که استاد مطهري بدان اشاره کرده اند، يکي از فرقه هاي صوفيه اهل سنت، به نام «نقشبنديه» است. در ميان همه عرفا و صوفيه فقط همين يک فرقه، قطب خود را «ابو بکر» مي داند. اما اخيراً يکي از دانشمندان اهل سنت در تحقيقاتي که درباره ي ريشه يابي قطبهاي عرفا و صوفيه داشته است مي گويد:

«نقشبنديه، نقشِ متعصبانه اي در پيش گرفته اند و مي گويند طريقه ي ما به «ابو علي» (از مريدان شيخ ابو الحسن خرقاني) مي رسد، چرا که شيخ ابو الحسن، مريد بايزيد و بايزيد، مريد حضرت امام جعفر صادق (ع) و حضرت امام جعفر (ع)، مريد قاسم بن ابي بکر و او، مريد سلمان است و سلمان هم مريد ابو بکر صديق است. اين نظريه

[صفحه 19]

از لحاظ تاريخي درست نيست و مردود است. متأسفانه بعضي از متعصبين اهل سنت سعي دارند در هر کاري، شريکي براي حضرت علي (ع) پيدا کنند و حال آنکه بنده بارها به صراحت در ميان علماي اهل سنت گفته ام که: حضرت علي (ع)در اين کار، شريک ندارد و اين جامه اي است که از جانب خداوند و حضرت رسول بر قامت ايشان دوخته شده ولا غير».[4] .

نتيجه اي که مي توان از اين بحث گرفت اين است که: مباحث و نکته هاي ارشادي امير مؤمنان علي (ع) درباره ي انسان شناسي، انسان کامل، توحيد، اسما و صفات حق، هستي شناسي- که همگي از مقوله ي عرفان نظري اند- و همچنين زهد، محبت، رياضت، ذکر، احسان، عبادت و...- که تماماً از مقوله عرفان عملي اند- نشان مي دهد که اين امام بزرگ چگونه تعاليم قرآن و پيامبر (ص) را به درستي تبيين کرده و تفسير روشني از معارف الهي ارائه داده است و دو دانش عرفان نظري و عملي- به معناي واقعي کلمه- را بنيان نهاد.


صفحه 18، 19.








  1. سيري در نهج البلاغه، ص76.
  2. تماشاگه راز، ص56.
  3. آشنايي با علوم اسلامي، ج2، ص104.
  4. کيهان فرهنگي، سال سوم، شماره 2، مصاحبه با دانشمند بزرگ اهل سنت، سيد طاهر هاشمي.