ابن ابي الحديد معتزلي











ابن ابي الحديد معتزلي



ابن ابي الحديد معتزلي با اينکه در مذهب خود (تسنن) سخت پافشاري مي کند اما در چند جاي شرح خود بر نهج البلاغه به نقش بنيانگذار بودن علي (ع) در عرفان و علم توحيد تصريح مي کند که در اين جا بعضي از آنها را مي آوريم:

وي در ضمن شرح خطبه «اشهد ان لا اله الاّ الله...». مي گويد:

«بدان که توحيد و عدل و مباحث شريف الهي، فقط از طريق کلام اين مرد، يعني علي (ع)، شناخته شده است، و گفتار ديگران از اکابر صحابه، اصلاً متضمن چيزي از معارف و علوم الهي نيست، و آنها مرد اين ميدان نبودند تا اين معارف و مباحث را تصور کنند؛ زيرا اگر تصور مي کردند به زبان مي آوردند، و اين فضيلت نزد من بزرگترين فضيلت علي (ع) است».[1] .

ابن ابي الحديد، باز در ضمن شرح خطبه ي اشباح (خطبه ي 90) مي گويد:

«وقتي اين گونه کلام رباني و لفظ قدسي علي (ع) به ميان بيايد، فصاحت عرب، باطل مي شود ونسبت هر فصيحي به او و کلام او، نسبت خاک به طلاي خالص مي گردد، و اگر فرض کنيم که عرب بر گفتن مثل اين سخنان و الفاظ فصيح يا شبيه به آن، توانا باشد از کجا به اين مواد و معاني و مضاميني که اين الفاظ، متضمن آنهاست، دست يابد و از کجا عرب جاهل- بلکه صحابه ي رسول خدا (ص)- اين معني غامض آسماني را مي دانستند که

[صفحه 13]

بتوانند در قالب الفاظ و کلمات بياورند. عرب جاهل فصاحتش در وصف شتر و حمار و گاو يا کوهها و فلاتها و امثال اين امور بود و در ميان صحابه ي رسول خدا (ص) هم کساني که به فصاحت نام برده شده اند، منتهاي فصاحتشان از دو يا سه سطر در موعظه و ذکر مرگ و مذمت دنيا يا ترغيب و تشويق به جنگ و جهاد تجاوز نمي کرد».[2] .

ابن ابي الحديد، در ادامه شرح همين خطبه، (خطبه ي اشباح) مي گويد:

«سوگند ياد مي کنم که هرگاه عاقل در اين سخن تأمل کند، موي بر بدنش راست خواهد ايستاد و قلبش تکان مي خورد و به عظمت خدا در ضمير و عبوديت خود، شعور پيدا مي کند و چنان شور و وجد بر او چيره مي گردد که نزديک مي شود از شدت شوق از پوست خود بيرون رود».[3] .

همو در ضمن شرح خطبه ي الحمدلله خالق العباد (خطبه ي 164) مي گويد:

«بدان که اين فن (فن توحيد و عرفان الهي) فني است که علي (ع) را از قاطبه ي عرب در زمان خودش ممتاز کرده و به واسطه ي آن بر همه استحقاق تقدم و فضيلت يافته است؛ همچنان که ويژگي انسان که به آن از حيوانات، امتياز مي يابد عقل و علم است، مگر نمي بيني که حيوانات در گوشت و خون و حرکت با انسان شريک اند، پس امتيازي براي آدمي جز به قوه ي عاقله ي عالمه نيست و هر چه بهره و نصيب انسان از آن بيشتر باشد، انسانيت او تمامتر است. و معلوم است که اين مرد (علي- ع-) در اين فن، يکتا و منفرد بوده و اين علم، اشرف علوم است، چون موضوع آن، اشرف تمام موضوعات است (توحيد) و از احدي از عرب، غير او در اين فن، يک حرف نقل نشده است، نه ذهنهاي آنها به اين معرفت مي رسيده و نه آن را مي فهميده اند، و او در اين امر، يگانه و در فنون ديگر- که علوم شرعيه است- با ديگران شريک است، ولي باز در آن علوم هم بر آنان برتري و رجحان دارد، پس کاملترين ايشان است».[4] .

و باز در ضمن خطبه 231 در شرح اين جمله «دائم لا بأمد» مي گويد:

«اين نيز از دقايق علم الهي است و عرب کمتر از آن است که اين را بفهمد يا بگويد

[صفحه 14]

ولي اين مرد (علي) از جانب خدا ممنوح به فيض مقدس و انوار رباني بوده است».[5] .

حاصل کلام اين مرد سني معتزلي اين است که معارف الهي و ماوراء الطبيعه در بين اصحاب پيامبر (ص) فقط و فقط از آن علي (ع) است و بس.


صفحه 13، 14.








  1. شرح ابن ابي الحديد، ج6، ضمن شرح خطبه 84.
  2. شرح ابن ابي الحديد، ج6، ضمن شرح خطبه اشباح.
  3. همان.
  4. شرح ابن ابي الحديد، ج9. ضمن شرح خطبه ي الحمدلله خالق العباد (خطبه ي 164).
  5. همان، ج13، ص48.