آزادي مخالفان











آزادي مخالفان



1- خوارج در نماز جماعت به امام علي عليه السلام اقتدا نمي کردند، پس از نماز جماعت در گوشه اي از مسجد گِرد آمده، به يکي از رهبران گمراه خود اقتدا مي کردند.

روزي نماز جماعت به امامت امام علي عليه السلام برپا شده، ناگاه يکي از خوارج به نام ابن الکوّاء فريادش بلند شد و آيه اي را به عنوان کنايه زدن به علي عليه السلام بلند خواند:

وَ لَقَد اوُحِيَ اِلَيْکَ وَ اِلَي الَّذينَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِن اَشْرَکْتَ لَيَحْبِطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الخاسِرينَ.[1] .

اين آيه خطاب به پيامبر است که:

(به تو و همچنين پيامبران قبل از تو وحي شد که اگر مشرک شوي، اعمالت از بين مي رود و از زيانکاران خواهي بود.)

ابن الکوّاء با خواندن اين آيه خواست، به علي عليه السلام گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام مي دانيم،

اوّل مسلمان هستي،

پيغمبر تو را به برادري انتخاب کرد،

در ليلة المبيت فداکاري درخشاني کردي و در بستر پيغمبر خفتي،

خودت را طعمه شمشيرها قرار دادي، بالاخره خدمات تو به اسلام قابل انکار نيست.

امّا خدا به پيغمبرش هم فرموده:

اگر مشرک بشوي اعمالت به هدر مي رود و چون تو اکنون کافر شدي اعمال گذشته را به هدر دادي.

علي عليه السلام در مقابل چه کرد؟!

تا صداي او به قرآن بلند شد، سکوت کرد تا آيه را به آخر رساند.

همين که به آخر رساند، علي عليه السلام نماز را ادامه داد.

باز ابن الکوّاء آيه را تکرار کرد و بلافاصله علي عليه السلام سکوت نمود.

علي عليه السلام سکوت مي کرد چون دستور قرآن است که:

إذا قُرِي ءَ الْقُرآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ اَنْصِتُوا[2] .

«هنگامي که قرآن خوانده مي شود، گوش فرا دهيد و خاموش شويد.»

و به همين دليل است که وقتي حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام جماعت مشغول قرائت است، مأمومين بايد ساکت باشند و گوش فرا دهند.

بعد از چند مرتبه اي که آيه را تکرار کرد و مي خواست وضع نماز را به هم زند، علي عليه السلام به قنوت نماز رسيد و در جواب او اين آيه را خواند:

فَاصْبِر اِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذينَ لا يُوقِنُونَ[3] .

(صبر کن وعده خدا حقّ است و فرا خواهد رسيد. اين مردم بي ايمان و يقين، تو را تکان ندهند و تو را نمي توانند سبک بشمارند).

امام علي عليه السلام ديگر اعتنائي نکرد و به نماز خود ادامه داد.[4] .

2- روزي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با جمعي از ياران مشغول بحث و گفتگو بودند، ناگاه زن زيبا روئي از مقابلشان رد شد که چشم برخي آن زن را دنبال مي کرد،

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در نصيحت مردم رهنمودهاي ارزشمندي ارائه فرمود.

شخصي از خوارج حضور داشت که از جواب آن حضرت شگفت ماند و به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اهانت کرد.

فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ

(مردم بر سر او ريختند که او را بکشند).

در حالي که امام علي عليه السلام برخاست و فرمود:

رُوَيْداً اِنَّما هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ اَو عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ

(او را رها کنيد، فحش در برابر فحش است يا عفو کردن از گناه).[5] .









  1. سوره زمر، آيه 65.
  2. سوره اعراف آيه 204.
  3. سوره روم،آيه 60.
  4. شرح ابن ابي الحديد ج 2، ص 311.
  5. حکمت 420 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، اسناد و مدارک اين حکمت به شرح زير است:

    1- کتاب خصال ص627: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    2- تحف العقول ص125: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    3- منهاج البراعة ج 3 ص 423: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    4- غرر الحکم ج 4 ص 585 و ج 2 ص 604: آمدي (متوفاي 588 ه)

    5- بحار الانوار ج101 ص39 ح42 ب91 ب26: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    6- بحارالانوار ج33 ص434 ح643: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    7- نثرالدّر ج1 ص326: وزير ابي سعد آبي (متوفاي 421ه).