آفات رهبري











آفات رهبري



از اظهارات امام علي عليه السلام در ضرورت ويژگي هاي حاکم، و نقد و طرد ويژگي ها در ديگر حاکمان بظاهر اسلامي، آفات رهبري را مشروحاً بيان فرمودند، مانند:

1- جاه طلبي... لشد ما تشطرا ضرعيها خ 6 / 3

2- تجاوز گري... لشد ما تشطرا ضرعيها خ 6 / 3

3- خشونت... فصيرها في حوزة خشناء خ 6 / 3

4- گفتارهاي ناروا... يغلظ کلمها خ 6 / 3

5- برخوردهاي تند بيجا... يخشن مسها خ 6 / 3

6- لغزش هاي پي درپي... يکثر العثار فيها خ 6 / 3

7- پوزش از اشتباهات... و الاعتذار منها خ 6 / 3

8- خوش گذراني... نافجا حضنيه بين نثيله خ 10 / 3

9- تبعيض هاي نابجا... و قام معه بنوابيه خ 11 / 3

10- حيف و ميل بيت المال... يخضمون مال اللَّه خ 11 / 3

آنگاه هشدارگونه در ارزيابي رهبران واقعي و دروغين در نامه 27 اينگونه توضيح داد که فرمود:

فَإِنَّهُ لَا سَوَاءَ، إِمَامُ الْهُدَي وَإِمَامُ الرَّدَي، وَوَلِيُّ النَّبِيِّ، وَعَدُوُّ النَّبِيِّ. وَلَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله:

إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَي أُمَّتِي مُؤْمِناً وَلَا مُشْرِکاً؛ أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِيمَانِهِ، وَأَمَّا الْمُشْرِکُ فَيَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ. وَلکِنِّي أَخَافُ عَلَيْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ، يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ، وَيَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ.

امام هدايتگر، و زمامدار گمراهي هيچگاه مساوي نخواهند بود، چنانکه دوستان پيامبر صلي الله عليه وآله و دشمنانش برابر نيستند، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله به من فرمود:

«بر امّت اسلام، نه از مؤمن و نه از مشرک هراسي ندارم، زيرا مؤمن را ايمانش بازداشته، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود مي سازد، من بر شما از مرد منافقي مي ترسم که دروني دو چهره، و زباني عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.»[1] .

و در پنددادن و هشدارهاي مکرّر به عثمان، آنگاه که مجاهدين شهر مدينه مرا در اختيار گرفته و منزل او را محاصره کردند، در خطبه 164 فرمود:

وَإِنَّ أَعْلَامَ الدِّينِ لَقَائِمَةٌ. فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ، هُدِيَ وَهَدَي، فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً، وَأَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً.

وَإِنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ، لَهَا أَعْلَامٌ، وَإِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ، لَهَا أَعْلَامٌ. وَإِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَضُلَّ بِهِ، فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً، وَأَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوکَةً.

وَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله يَقُولُ:

يُؤْتَي يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَلَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَلَا عَاذِرٌ، فَيُلْقَي فِي نَارِ جَهَنَّمَ، فَيَدُورُ فِيهَا کَمَا تَدُورُ الرَّحَي، ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا.

وَإِنِّي أَنْشُدُکَ اللَّهَ أَلَّا تَکُونَ إِمَامَ هذِهِ الْأُمَّةِ الْمَقْتُولَ، فَإِنَّهُ کَانَ يُقَالُ: يُقْتَلُ فِي هذِهِ الْأُمَّةِ إِمَامٌ يَفْتَحُ عَلَيْهَا الْقَتْلَ وَالْقِتَالَ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَيَلْبِسُ أُمُورَهَا عَلَيْهَا، وَيَبُثُّ الْفِتَنَ فِيهَا، فَلَا يُبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ؛ يَمُوجُونَ فِيهَا مَوْجاً، وَيَمْرُجُونَ فِيهَا مَرْجاً.

فَلَا تَکُونَنَّ لِمَرْوَانَ سَيِّقَةً يَسُوقُکَ حَيْثُ شَاءَ بَعْدَ جَلَالِ السِّنِّ وَتَقَضِّي الْعُمُرِ.

«و نشانه هاي دين برپاست، پس بدان که برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است که خود هدايت شده و ديگران را هدايت مي کند، سنّت شناخته شده را برپا دارد، و بدعت ناشناخته را بميراند، سنّتها روشن و نشانه هايش آشکار است، بدعت ها آشکار و نشانه هاي آن برپاست.

و بدترين مردم نزد خدا رهبر ستمگري که خود گمراه و مايه گمراهي ديگران است، که سنّت پذيرفته را بميراند، و بدعت ترک شده را زنده گرداند.

من از پيامبر خدا صلي الله عليه وآله شنيدم که گفت:

روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند که نه ياوري دارد و نه کسي از او پوزش خواهي مي کند، پس او را در آتش جهنم افکنند، و در آن چنان مي چرخد که سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير کشيده شود.

من تو را به خدا سوگند مي دهم که امام کشته شده اين امّت مباشي، چرا که پيش از اين گفته مي شد؛

در ميان اين امّت، امامي به قتل خواهد رسيد که درِ کشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و کارهاي امّت اسلامي با آن مشتبه شود، و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا که حق را از باطل نمي شناسند، و به سختي در آن فتنه ها غوطه ور مي گردند.

براي مروان چونان حيوان به غارت گرفته مباش که تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از سالياني که از عمر تو گذشته و تجربه اي که به دست آوردي.»[2] .









  1. اسناد و مدارک اين نامه به شرح زير است:

    1- کتاب الغارات ص 235 و 249: ابن هلال ثقفي (متوفاي 283 هجري)

    2- تحف العقول ص 176 و 177: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 هجري)

    3- کتاب المجالس ص 137: شيخ مفيد (متوفاي 413 هجري)

    4- کتاب أمالي ص 24: شيخ طوسي (متوفاي 460 هجري)

    5- بشارة المصطفي ص 52: طبري (متوفاي 553 هجري)

    6- مجموعه ورام ص 62 و 489: شيخ ورام (متوفاي 605 هجري)

    7- جمهرة رسائل العرب ج 1 ص 487: احمد زکي صفوت

    8- تاريخ طبري ج 6 ص 3246: طبري (متوفاي 310 هجري)

    9- کتاب أمالي ص 152 و 153: شيخ مفيد (متوفاي 413 هجري)

    10- بحار الانوار ج 2 ص 110: مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري)

    11- منية المريد (بنقل بحار): شهيد ثاني (متوفاي 965 هجري)

    12- بحار الانوار ج 8 ص 286 و 324 کمپاني: مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري)

    13- ارشاد القلوب ص 108: مرحوم ديلمي (متوفاي 771 هجري)

    14- بحار الانوار ج 80 ص 23: مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري)

    15- غرر الحکم ج 3 ص 47 و 60: مرحوم آمدي (متوفاي 588 هجري)

    16- غرر الحکم ج 2 ص 91 و 282 و 283: مرحوم آمدي (متوفاي 588 هجري).

  2. اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير است:

    1- أنساب الاشراف ج 5 ص 60: بلاذري (متوفاي 279 هجري)

    2- تاريخ طبري ج 5 ص 96: طبري (متوفاي 310 هجري)

    3- تاريخ طبري ج 6 ص 2938: طبري (متوفاي 310 هجري)

    4- عقدالفريد ج 4 ص 308: ابن عبدربه (متوفاي 328 هجري)

    5- عقدالفريد ج 2 ص 273: ابن عبدربه (متوفاي 328 هجري)

    6- کتاب الجمل ص 100: شيخ مفيد (متوفاي 413 هجري)

    7- تجارب الامم ج 1 ص 478: ابن مسکويه (متوفاي 421 هجري)

    8- جمل واقدي: واقدي (متوفاي 207 هجري)

    9- عقدالفريد ج 3 ص 92: ابن عبدربه (متوفاي 328 هجري)

    10- بحارالانوار ج 8 ص 374 کمپاني: مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري).