عناوين ويژگي هاي حاكم اسلامي در خطبه 136











عناوين ويژگي هاي حاکم اسلامي در خطبه 136



1- خداگرائي در پذيرش حکومت... إنّي أريدکم للَّه خ1/136

2- اصلاح مردم... اعينوني علي انفسکم خ2/136

3- دفاع از مظلوم... لأنصفنّ المظلوم من ظالمه خ2/136

4- مبارزه با ستمگران... و لأقودنّ الظّالم بخزامته خ2/136

5- اجراي عدالت بر ستمگران... أورده مَنْهَلَ الْحَقّ خ 2/136

6- حق گرائي (خداگرائي)... انّي أريدکم للَّه خ1/136

7- قاطعيّت... أيمُ اللَّه لأنصفنّ المظلوم خ2/136

8- حمايت از مظلوم... لأنصفنّ المظلوم من ظالمه خ2/136

9- مبارزه با ظلم و ظالم... لاقودنّ الظّالم بخزامته خ2/136

10- اجراي حق در جامعه... حتّي أورده منهل الحقّ خ2/136

وليس امري وامرکم واحدا خ1/136

ا لف- پذيرش بيعت براي خدا... انّي أريدکم للَّهِ خ1/136

ب- بيعت براي منافع... انتم تريدونني لأنفسکم خ1/136

و نسبت به ضرورت ويژگي ها براي حاکم اسلامي، آگاهانه اظهار نظر مي کند که:

آنانکه شرائط و ويژگي هاي حاکم اسلامي را ندارند.

هرگز نبايد در پُست رهبري اسلام قرار گيرند و به عنوان رهبران جامعه اسلامي مطرح شوند.

اهمّيت شرائط و ويژگي هاي رهبري از ديدگاه امام عليه السلام چنان والا و ارزشمند و با اهميّت است که فلسفه حکومت اسلامي و علل پذيرش امامت را در ويژگي ها خلاصه مي کند.

در نامه 62 مي فرمايد:

وَلَکِنَّنِي آسَي أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَفُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلاً، وَعِبَادَهُ خَوَلاً، وَالصَّالِحِينَ حَرْباً، وَالْفَاسِقِينَ حِزْباً، فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيکُمُ الْحَرَامَ، وَجُلِدَ حَدّاً فِي الْإِسْلَامِ، وَإِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّي رُضِخَتْ لَهُ عَلَي الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ.

فَلَوْ لَا ذلِکَ مَا أَکْثَرْتُ تَأْلِيبَکُمْ وَتَأْنِيبَکُمْ، وَجَمْعَکُمْ وَتَحْرِيضَکُمْ، وَلَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَوَنَيْتُمْ.

«لکن از اين اندوهناکم که بيخردان، و تبهکاران اين امّت حکومت را به دست آورند،

آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگي کشند، با نيکوکاران در جنگ،

و با فاسقان همراه باشند،

زيرا از آنان کسي در ميان شماست که شراب نوشيد و حد بر او جاري شد، و کسي که اسلام را نپذيرفت امّا بناحق بخشش هايي به او عطا گرديد.

اگر اينگونه حوادث نبود شما را برنمي انگيختم، و سرزنشتان نمي کردم،

و شما را به گردآوري تشويق نمي نمودم، و آنگاه که سرباز مي زديد رهاتان مي کردم.»[1] .









  1. اسناد و مدارک اين نامه به شرح زير است:

    1- الامامة والسياسة ج 1 ص 154: ابن قتيبة (متوفاي 276 هجري)

    2- الغارات ج 1 ص 302: ابن هلال ثقفي (متوفاي 283 هجري)

    3- المسترشد ص 95: طبري (متوفاي 310 هجري)

    4- کشف المحجة ص 173: سيد بن طاووس (متوفاي 664 هجري)

    5- رسائل: مرحوم کليني (متوفاي 328 هجري) «طبق نقل سيد ابن طاووس»

    6- جمهرة رسائل العرب: احمد زکي صفوت

    7- عقد الفريد ج 2 ص 135: ابن عبدربه (متوفاي 328 هجري)

    8- مروج الذهب ج 2 ص 35: مسعودي (متوفاي 346 هجري)

    9- تاريخ طبري ج 6 ص 48: طبري (متوفاي 310 هجري)

    10- کتاب النهاية (باب الباء): ابن أثير (متوفاي 630 هجري)

    11- کتاب محاسن ص 41: بيهقي (متوفاي 569 هجري)

    12- کتاب أمالي: شيخ صدوق (متوفاي 380 هجري)

    13- غرر الحکم ص 329 / ج 3 ص 84 و 393: مرحوم آمدي (متوفاي 588 هجري)

    14- معدن الجواهر ص 226: کراجکي (متوفاي 449 هجري)

    15- منهاج البراعة ج 2 ص 152: ابن راوندي (متوفاي 573 هجري)

    16- کتاب رسائل (طبق نقل سيد بن طاووس): مرحوم کليني (متوفاي 328 هجري)

    17- بحار الانوار ج 28 ص 310: مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري).