تكبر و برتري طلبي











تکبر و برتري طلبي



حکّام طاغوتي مستکبرند و اين امر موجب عدم مشورت با مردم است.

خود بزرگ بيني مانع نزديکي به مردم و ايجاد رابطه صحيح با آنان مي شود.

«انَّ فرعون علا في الارض و جعل اهلها شيعاً يستضعف طائفة منهم».[1] .

«همانا فرعون در زمين تکبر و گردنکشي کرد و بين اهل آن تفرقه و اختلاف افکند.»

نظام طاغوتي مردم را دسته دسته مي کند و اتحاد آنها را به تفرقه مبدل مي سازد و آنها را به خود جلب مي کند.

«فاستخفّ قومه فاطاعوه»[2] .

«فرعون با تبليغات دروغ و باطل قومش را ذليل و زبون ساخت تا همه مطيع فرمان او شدند».

لازمه به اطاعت واداشتن مردم در هم شکستن همه عوامل استقلال است.

در مقابل، نظام اسلامي متکي به مردم است و به جاي دولت مداري، «مردم مداري» است.

دولت اسلامي در خدمت مردم است، چنان که امام خميني رحمه الله بر دولت جمهوري اسلامي عنوان «دولت خدمتگزار» گذاشت.

بنابراين اگر قدرت هاي استکباري به مردم بي اعتنايي مي کنند و از مردم نظرخواهي نمي کنند و به افکار مردم اعتنايي ندارند، نظام اسلامي به مردم تکيه دارد.[3] .

از اين رو امام علي عليه السلام با نفي هرگونه حکومت استبدادي و فرعوني و طرد روحيّه تکبّر و برتري طلبي در خطبه 192 رهنمود دادند که:

أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِکُمْ وَکُبَرَائِکُمْ! الَّذِينَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ، وَتَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ، وَأَلْقُوا الْهَجِينَةَ عَلَي رَبِّهِمْ، وَجَاحَدُوا اللَّهَ عَلَي مَا صَنَعَ بِهِمْ، مُکَابَرَةً لِقَضَائِهِ، وَمُغَالَبَةً لِآلاَئِهِ فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ الْعَصَبِيَّةِ، وَدَعَائِمُ أَرْکانِ الْفِتْنَةِ، وَسُيُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِيَّةِ.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تَکُونُوا لِنِعَمِهِ عَلَيْکُمْ أَضْدَاداً، وَلَا لِفَضْلِهِ عِنْدَکُمْ حُسَّاداً.

وَلَا تُطِيعُوا الْأَدْعِيَاءَ الَّذِينَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِکُمْ کَدَرَهُمْ، وَخَلَطْتُمْ بِصِحَّتِکُمْ مَرَضَهُمْ، وَأَدْخَلْتُمْ فِي حَقِّکُمْ بَاطِلَهُمْ، وَهُمْ أَسَاسُ الْفُسُوقِ، وَأَحْلَاسُ الْعُقُوقِ اتَّخَذَهُمْ إِبْلِيسُ مَطَايَا ضَلَالٍ، وَجُنْداً بِهِمْ يَصُولُ عَلَي النَّاسِ، وَتَرَاجِمَةً يَنْطِقُ عَلَي أَلْسِنَتِهِمْ، اسْتِرَاقاً لِعُقُولِکُمْ وَدُخُولاً فِي عُيُونِکُمْ، وَنَفْثاً فِي أَسْمَاعِکُمْ. فَجَعَلَکُمْ مَرْمَي نَبْلِهِ، وَمَوْطِئَ قَدَمِهِ، وَمَأْخَذَ يَدِهِ.

(آگاه باشيد! زنهار! زنهار! از پيروي و فرمانبري سران و بزرگانتان، آنان که به اصل و حسب خود مي نازند، و خود را بالاتر از آن چه که هستند مي پندارند، و کارهاي نادرست را به خدا نسبت مي دهند، و نعمت هاي گسترده خدا را انکار مي کنند، تا با خواسته هاي پروردگاري مبارزه کنند، و نعمت هاي او را ناديده انگارند، آنان شالوده تعصّب جاهلي، و ستونهاي فتنه، و شمشيرهاي تفاخر جاهليّت هستند.

پس، از خدا پروا کنيد، و با نعمت هاي خدادادي درگير نشويد، و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد، و از فرومايگان اطاعت نکنيد، آنان که تيرگي شان را با صفاي خود نوشيديد، و بيماري شان را با سلامت خود در هم آميخته ايد، و باطل آنان را با حق خويش مخلوط کرده ايد، در حالي که آنان ريشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند، شيطان آنها را براي گمراه کردن مردم،مرکبهاي رام قرار داد، و از آنان لشگري براي هجوم به مردم ساخت، و براي دزديدن عقلهاي شما آنان را سخنگوي خود برگزيد، که شما را هدف تيرهاي خويش، و پايمال قدمهاي خود، و دستاويز وسوسه هاي خود قرار داد.)[4] .









  1. قصص، 4.
  2. زخرف، 54.
  3. زخرف، 54.
  4. زخرف، 54.