روايات











روايات



در زمينه ضرورت حکومت روايات زيادي از معصومين عليه السلام وارد شده است، که به تنهائي به تدوين کتابهاي مفصّلي نياز دارد، به ناچار در اين قسمت به نهج البلاغه و سخنان امام علي عليه السلام مي پردازيم.

امام علي عليه السلام در پاسخ به خوارج مي فرمايد:

«لابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ اَميرٍ بَرٍّ اَوْ فاجِر»

رهنمودهاي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گوياي آن است که حکم دو مرحله دارد:

يکي مرحله تشريع که منحصر به خداوند است و ديگري مرحله اجراست که ناگزير بايد به دست انسانها صورت گيرد که خداوند پيامبران صلي الله عليه وآله وسلم و اشخاصي را با معيارهاي الهي براي اين مهمّ منصوب کرده است؛ بنابر اين خوارج دچار خلط و اشتباه شدند.

آشکار است که مفهوم حديث اين نيست که امير نيکوکار و بدکار يکسانند، بلکه منظور اينست که در درجه اوّل بايد زمامداري عادل و نيکوکار پيدا کرد و اگر نشد، وجود زمامدار ظالم از هرج و مرج بهتراست.[1] .

در جاي ديگر حضرت امير عليه السلام چنين مي فرمايد:

«وَالٍ ظَلُومٍ غَشُوم خَيْرٌ مِنْ فِتْنَةٍ تِدُوم».

(زمامدار ظالم و ستمگر بهتر است از فتنه و هرج و مرجي که پيوسته در جامعه وجود داشته باشد.)

راز اين امر آن است که اگر دسترسي به حکومت عادل نباشد، حداقل حکومت ظالم براي حفظ و بقاي خود مجبور است امنيت را حفظ کند و کشور را از تجاوز و دشمنان محفوظ نگاه دارد.

در صورتي که اگر اصل حکومت برداشته شود همه چيز درهم مي ريزد و افراد مفسد و ظالم اموال مردم را تاراج مي کنند و خون بي گناهان را مي ريزند.

امام علي عليه السلام در سخنراني ها و نامه هاي گوناگون در سراسر نهج البلاغه به «ضرورت حکومت» و «ضرورت حاکميَّتِ قانون» در جوامع بشري و در امّت اسلامي تذکّرات ارزشمندي ارائه فرمودند.

امام علي عليه السلام در خطبه 169 ضرورت حکومت و قانون را اينگونه توضيح دادند:

إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولاً هَادِياً بِکِتَابٍ نَاطِقٍ وَأَمْرٍ قَائِمٍ، لَا يَهْلِکُ عَنْهُ إِلَّا هَالِکٌ. وَإِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِکَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا. وَإِنَّ فِي سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِکُمْ، فَأَعْطُوهُ طَاعَتَکُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَلَا مُسْتَکْرَهٍ بِهَا.

وَاللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْکُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَامِ، ثُمَّ لَا يَنْقُلُهُ إِلَيْکُمْ أَبَداً حَتَّي يَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَي غَيْرِکُمْ.

إِنَّ هؤُلاَءِ قَدْ تَمَالَؤُوا عَلَي سَخْطَةِ إِمَارَتِي، وَسَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَي جَمَاعَتِکُمْ: فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَي فَيَالَةِ هذَا الرَّأْيِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ، وَإِنَّمَا طَلَبُوا هذِهِ الدُّنْيَا حَسَداً لِمَنْ أَفَاءَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ، فَأَرَادُوا رَدَّ الْأُمُورِ عَلَي أَدْبَارِهَا.

وَلَکُمْ عَلَيْنَا الْعَمَلُ بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَي وَسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وسلم وَالْقِيَامُ بِحَقِّهِ، وَالنَّعْشُ لِسُنَّتِهِ.

(همانا خداوند پيامبري راهنما را با کتابي گويا، و دستوري استوار برانگيخت، هلاک نشود جز کسي که تبهکار است و بدانيد که بدعت ها به رنگ حق در آمده و هلاک کننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد، و همانا حکومت الهي حافظ امور شماست، بنابراين زمام امور خود را بي آن که نفاق ورزيد يا کراهتي داشته باشيد به دست امام خود سپاريد.

به خدا سوگند! اگر در پيروي از حکومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت که هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد.

همانا ناکثين عهدشکن به جهت نارضايتي از حکومت من به يکديگر پيوستند، و من تا آنجا که براي جامعه احساس خطر نکنم صبر خواهم کرد، زيرا آنان اگر براي اجراي مقاصدشان فرصت پيدا کنند، نظام جامعه اسلامي متزلزل مي شود، آنها از روي حسادت بر کسي که خداوند حکومت را به او بخشيده است به طلب دنيا برخاسته اند.

مي خواهند کار را به گذشته باز گردانند.

حقّي که شما به گردن ما داريد، عمل کردن به کتاب خدا (قرآن)، و سنّت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و قيام به حق و بر پاداشتن سنّت اوست.)[2] .

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

«لايَسْتَغْني اَهْلَ کُلُّ بَلَدٍ عَنْ ثَلاثَةٍ يُفْزَعُ اِلَيْهِ في اَمْرِ دُنْيَاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ، فَاِنْ عَدَمُوا ذلِکَ کانُوا هَمَجَاً،

فَقيهٌ عالِمٌ وَرَعٌ وَ اَميرٌ خَيْرٌ مُطاعٌ وَ طَبيبٌ بَصيرٌ ثِقَةٌ

اهل هر شهري از سه چيز بي نياز نيستند تا در امور دنيا و آخرت به آن پناه برند.

اگر اينها را از دست دهند سقوط مي کنند،

فقيه آگاه و با تقوا، امير خوب مورد اطاعت و طبيب بينا و مورد اعتماد.[3] .









  1. پيام قرآن، آيه الله مکارم شيرازي: ج.1، ص 27.
  2. اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير است:

    1- تاريخ طبري ج 6 ص 136 و 3091 و 3093: طبري (متوفاي 310 هجري)

    2- منهاج البراعة ج 2 ص 144: ابن راوندي (متوفاي 573 هجري)

    3- شرح ابي الحديد ج 9 ص 295: ابي الحديد (متوفاي 656 هجري)

    4- نسخه خطي نهج البلاغه ص 145: نوشته سال 421 هجري

    5- نسخه خطي نهج البلاغه ص 149: نوشته ابن مؤدب سال 499 هجري

    6- کتاب صفين ص 119: نصربن مزاحم (متوفاي 202 هجري)

    7- بحارالانوار ج 32 ص 81: مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري)

    8- بحارالانوار ج 8 ص 408 کمپاني: مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري).

  3. پيام قرآن، آيه اللَّه مکارم شيرازي، ج 1، ص 29.