ضمانت اجرائي











ضمانت اجرائي



يکي ديگر از ويژگي هاي سياست توحيدي و عَلَوي، داشتن «ضمانت اجرائي» است.

چون ارزش ها، ايمان، اخلاق اسلامي، زيربناي سياست توحيدي است، ضمانت اجرائي سياست و امور سياسي تحقّق مي يابد.

اصل نظارت در جامعه اسلامي، سامان مي گيرد.

اصل کنترل صحيح، اجرا مي شود.

اصل هماهنگي، جامعه را به وحدت مي رساند.

اصل پاکسازي، درست اجرا مي شود.

و اصل جاذبه و دافعه، نظام اسلامي را از انواع آفت ها دور نگه داشته سلامت نظام را تضمين مي کند؛

که امروزه اصول يادشده را در مديريّت ها ضروري و حياتي مي شمارند.

درست است که مباحث و مسائل سياسي هم در اسلام و هم در سائر ملل غرب و شرق وجود دارد امّا مسئله مهم آن است که ديگر سياست هاي دنيا از ضمانت اجرائي صحيحي برخوردار نيستند.

وقتي ايمان و اخلاق فراموش شد؛

و ارزش ها در سياست هاي ماکياوليستي از ياد رفت.

و سياستمداران براي رسيدن به اهداف خويش هرگونه عَمَلي را روا و مجاز پنداشتند.

چگونه مي شود به سياستمداران اطمينان داشت؟

و آنها چگونه مي توانند سياست درست و صحيحي داشته باشند؟

بدون ايمان و حاکميّت ارزش ها، اصل نظارت چگونه شکل مي گيرد که با انواع رشوه ها ناظران را تطميع مي کنند.

و با انواع تهديدها اصل کنترل نيز تحقّق نمي يابد.

و اصل هماهنگي نيز در دروغگوئي ها و دوروئي ها فراموش مي شود و اصل پاکسازي در گرد و خاک حزب گرائي، و جناح بازي، مسخره مي شود.

و هرکس هرکاري را که دوست دارد انجام مي دهد.

گرچه از انواع چشم هاي الکترونيک استفاده کردند، و با تلويزيونهاي مدار بسته، و انواع ابزار هشدار دهنده خواستند مراقب انسان باشند و براي کنترل کارگزاران از نيروهاي اطّلاعاتي کمک گرفتند.

و آنگاه که در نيروهاي اطلاعاتي به بن بست رسيدند به نيروهاي ضدّ اطّلاعات اميدوار شدند.

امّا حکايت همچنان باقي است.

از ديدگاه امام علي عليه السلام سياست بايد ضمانت اجرائي داشته باشد و ضمانت اجرائي با چشم الکترونيک سامان نمي يابد.

و انسان نمي تواند انسان را کنترل کند،

بايد ايمان و اخلاق را در دل ها زنده کرد.

بايد ارزش هاي زيربنايي را تقويت نمود.

اگر سياستمداران جهان، با ارزش هاي اخلاقي تربيت شوند، و از بهترين هاي جامعه اسلامي انتخاب گردند.

و با «وحي محوري» و «قرآن محوري» در مديريّت هاي خود مشغول انجام وظيفه باشند، اصول ياد شده دقيقاً اجرا مي گردد.

امام علي عليه السلام در حکومت 5 ساله خود اصول ياد شده را با پشتوانه ارزش ها بکارگرفت و موفّق هم شد.

که در خطبه 4 نهج البلاغه به آن اشاره فرمود:

بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْمَاءِ، وَتَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْيَاءِ، وبِنَا أَفْجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ. وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ الْوَاعِيَةَ، وَکَيْفَ يُرَاعِي النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّيْحَةُ؟ رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ يُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ.

مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِکُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ، وَأَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ، حَتَّي سَتَرَنِي عَنْکُمْ جِلْبَابُ الدِّينِ، وَبَصَّرَنِيکُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ.

أَقَمْتُ لَکُمْ عَلَي سَنَنِ الْحَقِّ فِي جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ، حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَلا دَلِيلَ، وَتَحْتَفِرُونَ وَلاتُمِيهُونَ.

الْيَوْمَ أُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْمَاءَ ذاتَ الْبَيَانِ! عَزَبَ رَأْيُ امْرِي ءٍ تَخَلَّفَ عَنِّي! مَا شَکَکْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ! لَمْ يُوجِسْ مُوسَي عليه السلام خِيفَةً عَلَي نَفْسِهِ، بَلْ أَشْفَقَ مِن غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَدُوَلِ الضَّلالِ! الْيَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَي سَبيلِ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ. مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ يَظْمَأْ!