المسؤوليّات الاجتماعيّة











المسؤوليّات الاجتماعيّة



أَمَا وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلَا حُضُورُ الْحَاضِرِ، وَقِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَي الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَي کِظَّةِ ظَالِمٍ، وَلَا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَي غَارِبِهَا، وَلَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا، وَلَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاکُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ!

قالوا: وقام إليه رجل من أَهل السواد عند بلوغه إلي هذا الموضع من خطبته، فناوله کتاباً [قيل: إن فيه مسائل کان يريد الإجابة عنها]، قأَقبل ينظر فيه [فَلَمّا فرغ من قراءته ]. قال له ابن عباس: يا أميرالمؤمنين، لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُکَ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيتَ!

فَقَالَ: هَيْهَاتَ يَابْنَ عَبَّاسٍ! تِلْکَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ!

قال ابن عباس: فو اللَّه ما أَسفت علي کلام قط کأسفي علي هذا الکلام أَلَّا يکون أميرالمؤمنين عليه السلام بلغ منه حيث أَراد.

قوله (ع) «کراکب الصعبة إن أشنق لها خرم، وإن أسلس لها تقحم»

يريد أنه إذا شدد عليها جذب الزمام وهي تنازعه رأسها خرم أنفها، وإن أرخي لها شيئاً مع صعوبتها تقحمت به فلم يملکها؛

يقال: أشنق الناقة، إذا جذب رأسها بالزمام فرفعه، وشنقها.

ترجمه: مسؤوليت هاي اجتماعي

سوگند به خدايي که دانه را شکافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت کنندگان نبود، و ياران، حجّت را بر من تمام نمي کردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود که برابر شکم بارگي ستمگران، و گرسنگي مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رها مي نمودم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سيراب مي کردم، آنگاه مي ديديد که دنياي شما نزد من از آب بيني گوسفندي بي ارزش تراست.

(گفتند: در اينجا مردي از أهالي عراق بلند شد و نامه اي به دست امام عليه السلام داد و امام عليه السلام آن را مطالعه مي فرمود، گفته شد مسائلي در آن بود که مي بايست جواب مي داد. وقتي خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا اميرالمؤمنين! چه خوب بود سخن را از همانجا که قطع شد آغاز مي کرديد؟ امام عليه السلام فرمود:)

هرگز! اي پسر عباس، شعله اي از آتش دل بود، زبانه کشيد و فرو نشست،[1] .

(ابن عباس مي گويد، به خدا سوگند! بر هيچ گفتاري مانند قطع شدن سخن امام عليه السلام اينگونه اندوهناک نشدم، که امام نتوانست تا آنجا که دوست دارد به سخن ادامه دهد.)

مي گويم: (معناي سخن امام عليه السلام که فرمود، کراکب الصّعبة، اين است که اگر سوار کار مهار شتر سرکش را سخت بکشد، و مرکب چموش نافرماني کند، بيني او پاره مي شود، و اگر مهارش را رها کند، چموشي کرده در پرتگاه سقوط قرار مي گيرد و صاحبش قدرت کنترل او را ندارد. مي گويند «اشنق الناقه» يعني به وسيله مهار، سرشتر را بالا بکشد و «شنقها» نيز مي گويند که ابن سکّيت در کتاب اصلاح المنطق گفته است. اينکه فرمود «اشنق لها» و نفرمود «اشنقها» براي آنکه اين کلمه را مقابل «اسلس لها» قرار داد، گويي فرموده باشد که اگر سر او را بالا کشد. يعني آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد).









  1. شِقشِقة هَدَرَتْ: ضرب االمثل است. (شقشقه، چيزي شبيه بادکنک که به هنگام خشم شتر، از زير گلوي او بيرون مي زند و پس از آرام گرفتن ناپديد مي گردد) پيام اين ضرب االمثل همان است که در ترجمه آورديم.