الشكوي من عثمان











الشکوي من عثمان



إِلَي أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ، بَيْنَ نَثِيلِهِ وَمُعْتَلَفِهِ، وَقَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ، إلَي أَنِ انْتَکَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ، وَأَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ، وَکَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ!

ترجمه: شکوه از خلافت عثمان

تا آن که سوّمي به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخوري باد کرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويي سرگردان بود، و خويشاوندان پدري او از بني اميّه بپا خاستند، و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اي که بجان گياه بهاري بيافتد، عثمان آنقدر اسراف کرد که ريسمان بافته او باز شد، و أعمال او مردم را برانگيخت، و شکم بارگي او نابودش ساخت.