ابوبکر و التلاعب بالخلافة
شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَي کُورِهَا فَيَا عَجَباً!! بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ - لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا! - ترجمه: بازي ابابکر با خلافت تااينکه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خَطّاب سپرد. (سپس امام مَثَلي را با شِعري از أَعشي عنوان کرد) مرا با برادر جابر«حيّان» چه شباهتي است؟ من همه روز را در گرماي سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود!! شگفتا! ابابکر که در حيات خود از مردم مي خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگري در آورد؟ هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهرمند گرديدند.
ثم تمثل بقول الأعشي:
وَيَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ