ضرورت خودسازي رهبران و مديران
اگر به مسائل زيربنائي سياست توجّه نشود، و ارزش ها در مسائل سياسي ناديده گرفته شود، سياست صحيحي وجود نخواهد داشت و سياستمداران سالمي نخواهيم داشت. چه سياستمداراني که اعتقادي به ارزش هاي اخلاقي ندارند و يا با سياست توحيدي آشنا نيستند و چه سياستمداراني که در جامعه اسلامي زندگي مي کنند، امّا در عمل کاري به ارزش ها ندارند، هردو گروه به انحراف وکجروي و انواع آفت ها و مفاسد اجتماعي دچار خواهند شد و در روش هاي دروغين سياست و شيوه هاي شيطاني آن گرفتار خواهند شد. آنها ندارند و محرومند و اينها در کنار چشمه هاي موّاج حقيقت تشنه کام مانده اند که: «چندين چراغ دارد و بيراهه مي رود» از نظر کاربردي تا مباحث زيربنايي سياست روشن نشود و سياستمداران و کارگزاران حکومت آن ارزش ها را بکارنگيرند، نمي توانند در اجراي عدالت اقتصادي و اجتماعي موفّق باشند، و اصول و مباني سياست را در عينيّت جامعه پياده کنند. آنگاه نه جامعه و حکومت سالمي مي توان داشت و نه از سياستمداران و کارگزاران دلسوز و ايثارگر، خبري خوهد بود.
کسي که خود را رهبر مردم ساخته، بايد پيش از آن که به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد، و پيش از آن که به گفتار تربيت کند، با کردار تعليم دهد، زيرا آن کس که خود را تعليم دهد و ادب کند سزاوارتر به تعظيم است از آن که ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد.[1] .
1- کتاب مستطرف ج 1 ص 20: ابشيهي (متوفاي 850 ه) 2- منهاج البراعة ج 3 ص 281: ابن راوندي (متوفاي 573ه) 3- اصول کافي ج 1 ص 335: کليني (متوفاي 328 ه) 4- اعلام الدين ص92: ديلمي (متوفاي قرن8 ه) 5- بحارالانوار ج2 ص56 ب11 ح33: مجلسي (متوفاي 1110ه) 6- ربيع الابرار ج4 ص21 ح38: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه).