اخلاق القيادة مع الأرقاب











اخلاق القيادة مع الأرقاب



ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَبِطَانَةً، فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَتَطَاوُلٌ، وَقِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ، فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولئِکَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْکَ الْأَحْوَالِ.

وَلَا تُقْطِعَنَّ لاَِحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِکَ وَحَامَّتِکَ قَطِيعَةً، وَلَا يَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ، تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ، فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ، يَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَي غَيْرِهِمْ،

فَيَکُونَ مَهْنَأُ ذلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَعَيْبُهُ عَلَيْکَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ. وَأَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَالْبَعِيدِ، وَکُنْ فِي ذلِکَ صَابِراً مُحْتَسِباً، وَاقِعاً ذلِکَ مِنْ قَرَابَتِکَ وَخَاصَّتِکَ حَيْثُ وَقَعَ، وَابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْکَ مِنْهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِکَ مَحْمُودَةٌ. وَإِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِکَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ، وَاعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِکَ، فَإِنَّ فِي ذلِکَ رِيَاضَةً مِنْکَ لِنَفْسِکَ، وَرِفْقاً بِرَعِيَّتِکَ، وَإِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَکَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَي الْحَقِّ.

ترجمه: اخلاق رهبري با خويشاوندان

همانا زمامداران را خواص و نزديکاني است که خود خواه وچپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمکاريشان را با بريدن اسباب آن بخشکان، و به هيچکدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مکن، و بگونه اي با آنان رفتار کن که قرار دادي به سودشان منعقد نگردد که به مردم زيان رساند، مانند آبياري مزارع، يا زراعت مشترک، که هزينه هاي آن را بر ديگران تحميل کنند،

در آن صورت سودش براي آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو است.حق را مال هر کس که باشد، نزديک يا دور بپرداز، و در اين کار شکيبا باش، و اين شکيبايي را به حساب خدا بگذار، گر چه اجراي حق مشکلاتي براي نزديکانت فراهم آورد، تحّمل سنگيني آن را به ياد قيامت برخود هموارساز و هرگاه رعيّت بر تو بدگمان گردد، افشاگري نموده عذر خويش را آشکارا در ميان بگذار، و با اينکار از بدگماني نجاتشان ده، که اين کار رياضتي براي خودسازي تو، و مهرباني کردن نسبت به رعيّت است، و اين پوزش خواهي تو آنان را به حق وامي دارد.