علل انتخاب شهر كوفه











علل انتخاب شهر کوفه



پس از جنگ جَمَل و خطر آفريني هاي معاويه در شام، و دوري زياد شهر مدينه از مرزهاي عراق و شام، امام علي عليه السلام را بر آن داشت تا با ملاحظه اين مسائل و با آگاهي کاملي که آن حضرت داشت، نماينده اي براي اداره شهر بصره بگمارد که بتواند جلوي قضاياي احتمالي را بگيرد، به همين منظور بهترين و عالم ترين افراد خاندانش، عبداللَّه بن عبّاس را که در آن روز از هر جهت مورد اعتماد بود به فرمانداري بصره تعيين فرمود.[1] .

و يکي از زيرکترين أعراب «زياد بن أبيه» را نزد او به عنوان مشاور و کاتب معيّن کرد.[2] .

و خود آن حضرت نيز تصميم گرفت به جاي مدينه طيّبه، کوفه را مرکز خلافت اسلامي قرار دهد.

مدينه اي که از مهاجرت پيامبر و يارانش با آغوش باز استقبال کرد.

مدينه اي که براي اسلام و مسلمين مرکزيّت داشت و موجب پيشرفت آن گرديد.

مدينه اي که براي حسن و حسين عليهما السلام بستر ولادت و مهد تربيت بود.

مدينه، آن شهر مقدّسي که پيکر پاک پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و فاطمه زهرا عليها السلام را در برگرفته بود،

طبعاً ترک گفتنش براي اميرالمؤمنين عليه السلام دشوار بود، ولي در آن روز ناچار روي يک سلسله مصالح اسلامي، کوفه را براي خلافت اسلامي به جاي مدينه برگزيد.

بنابه نقل مسعودي و ديگران، حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در روز دوازدهم رجب سال سي و شش با سپاه ظفرمند خود وارد کوفه شد[3] و در محلّه «رحبه»[4] مسکن گرفت و مردم کوفه از کوچک و بزرگ از آن حضرت به گرمي استقبال کردند.

امام علي عليه السلام از آنجا به مسجد آمد و دو رکعت نماز تحيّت بجا آورده آنگاه بر روي منبر قرار گرفت.[5] .

و بعد از ثناي خداوند بزرگ، خطاب به مردم چنين فرمود:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي نَصَرَ وَلِيَّهُ وَ خَذَلَ عَدُوَّهُ وَ اَعَزَّ الصّادِقَ الُْمحِقَّ وَ اَذَلَّ الْکاذِبَ الْمُبْطِلَ عَلَيْکُمْ.

يا اَهلَ هذَا المِصْرِ اُصيکُمْ بِتَقْوَي اللَّهِ وَ طاعَةِ مَنْ اَطاعَ اللَّهِ مِنْ اَهْلِبَيْتِ نَبِيِّکُم،الَّذينَ هُمْ اَوْلَي بِطاعَتِکُمْ فيما اَطاعُوا اللَّهَ فيهِ مِنَ الْمُنْتَحِلينَ الْمُدَّعينَ الْقائِلينَ اِلَيْنا يَتَفَضَّلُونَ بِفَضْلِنا وَ يُجاهِدُونَنا اَمْرَنا وَ يُنازَعُونَنا حَقَّنا وَيُدافِعُونَنا عَنْهُ وَقَدْ ذاقُوا وَ بالَ ما اِجْتَرَمُوا فَسَوْفَ يُلْقُونَ غَيّاً اَلا اِنَّهُ قَدْ قَعَدَ مِنْ نُصْرَتي مِنْکُمْ رِجالٌ وَ اَنَا عَلَيْهِمْ عاتِبٌ زارٍ فَاهْجَرُوهُمْ وَ اسَمَعُهُمْ ما يَکْرِهُونَ حَتّي يَعْتَبُونا و نَري مِنهُمْ مانُحُبُّ.

«سپاس خدا را که بر دوست و وليّ خود نصرت بخشيد و دشمن را خوار و ناتوان ساخت و راستگوي حق را عزّت و شرافت داد و دروغ گوي تبه کار را ذليل نمود.

اي اهل شهر و ساکنان اين ديار، تقوي و ترس از خدا را بشمار سفارش مي کنم و نيز سفارش مي کنم پيروي کساني را که از پيروان خدايند.

و از اهل بيت پيامبرتان که ايشان براي فرمانبرداري سزاوارترند از کساني که همواره مردم را به سوي خود مي خوانند و با ارزش هاي معنوي ما بر ديگران فخر فروشي مي کنند و امر ما را انکار مي نمايند و حقّ مارا پايمال مي سازند و از استفاده آن جلوگيري مي نمايند، آري آب تلخ بدرفتاري خود را چشيدند و به زودي نيز به سرانجام بدبختي خود مي رسند، و تعدادي از مردان شما از ياري ما دست برداشتند و مرا از خود ناراحت نموده ند، اينک شما پيروان ما هم از ايشان دوري گزينيد و به درشتي با آنها سخن گوئيد تا از کردار خويش شرمنده شوند (بلکه) ما آنچه را که از آنها انتظار داشتيم ببينيم.»[6] .









  1. مروج الذّهب ج 2 ص 372.
  2. انساب الاشراف ج 2 ص 271، و، الامام علي ج 4.
  3. مروج الذّهب ج 3 ص 372، و ناسخ کتاب صفّين ص 92، و وقعه صفّين ص 3.
  4. رِحْبَه (به فتح راء يا بضم آن و سکون حاء و فتح باء) يکي از محلّه هاي کوفه است.(معجم البلدان ج 2 ص 763).
  5. ناسخ کتاب صفّين ص 93.
  6. ارشاد شيخ مفيد ج 1 ص 249، و، ناسخ کتاب صفّين ص 93،و وقعه صفّين ص 4.