بيعت اهل يمن











بيعت اهل يمن



اهل يمن نيز به شوق و رغبت رو به خدمت اميرالمؤمنين علي عليه السلام آوردند.

اوّل کسي که از معارف يمن به مدينه رسيد.

رقاية بن وايل همداني بود.

و بعد از او رويبة بن وبر البَجَلي با مردم خويش کوچ داده، روي به مدينه نهادند.

چون اين خبر به امام علي عليه السلام رسيد، مالک اشتر را خواند و فرمود با جماعتي از مشاهير مدينه به استقبال ايشان رود.

اشتر با کوکبه انبوه و تدارک نيکو بيرون رفت، چون به ايشان رسيد آنها را نيکو ستود و گرامي داشت.

و با ايشان آمد تا به مدينه رسيدند.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام دستور دادند که ايشان را در جايگاهي نيکو فرود آورند.

اهل يمن آن روز استراحت کردند، روز ديگر اميرالمؤمنين علي عليه السلام ايشان را خواند تا با ايشان ملاقات کند و سخن ايشان را شنيد.

چون همه حاضر شدند.

نخست فياض بن جليل الاَزدي

، بعد رقايت بن وايل الهمداني

، بعد کيسوم بن سلمة الجهيني

، بعد رويبة بن وبر البجلّي

، بعد رفاعة بن شدّاد الخولاني

، بعد هشام بن ابرهة بن النخعي

، بعد جميع بن حشم کندي

، بعد أخنف بن قيس الکندي

، بعد عقبة بن النعمان التّحميدي

و بعد عبدالرّحمن بن ملجم مرادي،

بر امام علي عليه السلام سلام کردند، و با سخناني نيکو آن حضرت را ستودند.

اميرالمؤمنين ايشان را به خدمت پذيرفت و اجازه نشستن داد و آنها را نيکو ستود،

آنگاه فرمود:

شما از سرشناسان و معروفان يمن شمرده مي شويد. آيااگر ما را کاري سخت پديد آيد که احتياج به ياري شما باشد، چقدر مقاومت مي کنيد و با ما همراهي داريد؟

در آن ميان عبدالرّحمن بن ملجم مرادي سخن آغاز کرد و گفت:

يا اميرالمؤمنين، ما را به حرف، ناف بريده اند و با پستانِ پيکان، شير داده اند و در ميدان مردان، پرورانيده اند.

زخم شمشير و نيزه ها در چشم ما گلهاي بهارستان است.

اطاعت تو را چون طاعت خداوند واجب مي دانيم و به هر جانب فرمان جنگ دهي، نصرت کرده و ظفر ديده، باز آييم.

امام علي عليه السلام آنها را گرامي داشت، و خوشحال و راضي به کشورشان بازگردانيد.