ضرورت خودسازي











ضرورت خودسازي



او را به ترس از خدا فرمان مي دهد، و اينکه اطاعت خدا را بر ديگر کارها مقدّم دارد، و آن چه در کتاب خدا آمده، از واجبات و سنّتها را پيروي کند، دستوراتي که جز با پيروي آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضايع کردن آن جنايتکار نخواهد گرديد.

به او فرمان مي دهد که خدا را با دل و دست و زبان ياري کند، زيرا خداوند پيروزي کسي را تضمين کند که او را ياري دهد، و بزرگ دارد آن کس را که او را بزرگ شمارد.

و به او فرمان مي دهد تا نفس خود را از پيروي آرزوها باز دارد، و به هنگام سرکشي رامش نمايد، که:

«همانا نفس همواره به بدي واميدارد جز آن که خدا رحمت آورد.»[1] .

پس اي مالک بدان! من تو را به سوي شهرهايي فرستادم که پيش از تو دولتهاي عادل يا ستمگري بر آن حکم راندند، و مردم در کارهاي تو چنان مي نگرند که تو در کارهاي حاکمان پيش از خود مي نگري، و درباره تو آن مي گويند که تو نسبت به زمامداران گذشته مي گويي، و همانا نيکوکاران را به نام نيکي توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جاري ساخت.

و آنگاه به فلسفه سياسي، اجتماعي بعثت پيامبران آسماني و رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم مي پردازد و مي فرمايد:

وَاصْطَفَي سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَي الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ، وَعَلَي تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ، لَمَّا بَدَّلَ أَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ، وَاتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ، وَاجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِه، وَاقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ،

فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ، وَوَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ، لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ، وَيُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ، وَيَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ، وَيُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ، وَيُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ.

مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ، وَمِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ، وَمَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ، وَآجَالٍ تُفْنِيهِمْ، وَأَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ، وَأَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ.

وَلَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ، أَوْ کِتَابٍ مُنْزَلٍ، أُوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ، أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ:

رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ، وَلَاکَثْرَةُ الْمُکَذِّبِينَ لَهُمْ: مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ، أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ: عَلَي ذلِکَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ، وَمَضَتِ الدُّهُورُ، وَسَلَفَتِ الْآبَاءُ، وَخَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ.

إلَي أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ، وَإِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ، مَأْخُوذاً عَلَي النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ، مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ، کَرِيماً مِيلادُهُ.

وَأَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ، وَأَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ، وَطَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ، أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ، أَوْ مُشِيرٍ إلَي غَيْرِهِ.

فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ، وَأَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ.

ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لُِمحَمَّدٍ صلي الله عليه وآله لِقَاءَهُ، وَرَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ، وَأَکْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا، وَرَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَي، فَقَبَضَهُ إلَيْهِ کَرِيماً صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ.









  1. يوسف آيه 53.