قاطعيّت در انجام وصيّت حضرت زهرا
صَبَرْتُ وَ فِي الْعَينِ قَذي وَ فِي الْحَلْقِ شَجَي (در حالي که استخوان در گلو گير کرده بود صبر کردم.) امّا نسبت به برخي از مسائل خانوادگي، يا شخصي، نمي توانست صبر کند، و بيش از حدّ و مرزي که به دشمن فرصت داده بود، بردباري نشان دهد، مانند؛ عمل به وصيّت حضرت زهرا عليها السلام که آن حضرت چنين وصيّتي را نوشتند: لاتُصَلّي عَلَيَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَاللَّهِ وَعَهْدَ أَبي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله في أَميرالْمُؤْمِنينَ عَلِيّ عليه السلام وَ ظَلَمُوا لي حَقّي وَأَخَذُوا اِرْثي وَ حَرَّقُوا صَحيفَتي اَلَّتي کَتَبَهالي أَبي بِمُلْکِ فَدَکٍ وَ کَذَّبُوا شُهُودي، وَهُمْ وَاللَّهِ جِبْرَئيلُ وَ ميکائيلُ وَ اَميرُالْمُؤمِنينَ وَ اُمّ اَيْمَنَ، وُطِّنَتْ عَلَيْهِمْ في بُيُوتِهِمْ وَ اَميرُالْمُؤمِنينَ يَحْمِلُنِي وَ مَعِيَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ لَيْلاً وَنَهارَاً اِلي مَنازِلِهِمْ، وَاُذَکِّرُهُمْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ اَلاَّ تَظْلِمُونَا وَلا تَغْصِبُونا حَقَّنَاالَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لَنا، فَيُجِيبُونا لَيْلاً وَ يَقْعُدُونَ عَنْ نُصْرَتِنا نَهارَاً فَجَمَعُوا الْحَطَبَ الْجَزَلَ عَلَي بابِنا وَأَتَوْا بِالنَّارِ لِيُحَّرِقُوهُ وَ يُحَرِّقُونا... فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّي عَلَيَّ؟!! (امّتي که عهد و پيمان خدا و پيامبرش را در ولايت و رهبري علي عليه السلام شکستند وناديده گرفتند، حق ندارند بر پيکر من نماز بگزارند، آنها که نسبت به حقّ ما ظلم روا داشتند، و ارث مرا غاصبانه تصرّف کردند، و سند مالکيّت فدک را که پدرم برايم نوشته بود از دست من ربودند و به آتش کشيدند، آنها که گواهان و شاهدان مرا تکذيب نمودند، «سوگند به خدا که گواهان من حضرت جبرئيل و ميکائيل و اميرالمؤمنين علي عليه السلام و امّ ايمن بودند» آنها که در روز ياري و حمايت از ما در خانه هاي خود خزيدند و دست از ياري ما کشيدند امام علي عليه السلام مرا همراه با حسن و حسين شب و روز براي بيداري امّت غفلت زده بخانه هاي مهاجر و انصار مي برد و من آنها را نسبت به خدا و پيامبر صلي الله عليه وآله و حقوق الهي هشدار مي دادم و مي گفتم: به ما اهل بيت ظلم روا مداريد، و حق مسلّمي را که خدا به ما بخشيده است، غصب نکنيد. در تاريکي شب جواب مساعد مي دادند که شما را ياري مي کنيم، اما در روز روشن دست از ياري ما برمي داشتند! تا آن که به خانه ما هجوم آوردند، و با جمع آوري هيزم فراوان و آتش زدن آن خواستند، خانه را و ما را که در آن بوديم در آتش بسوزانند. آيا چنين أمّتي سزاوار است که بر من نماز بگزارد؟!)[1] . و حضرت زهرا عليها السلام در وصيّت ديگر خطاب به اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود: أُوصِيکَ اَنْ لايَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِي مِنْ هؤُلاءِ الَّذِينَ ظَلَمُونِي وَ أَخَذُوا حَقِّي فَاِنَّهُمْ عَدُوّي وَ عَدُوُّ رَسُولِ اللَّهِ وَلا تَترُکْ اَنْ يُصَلِّيَ عَلَيَّ أَحَدٌ مِنهُمْ وَلا مِنْ أَتباعِهِمْ وَادْفِنِّي فِي الْلَيلِ اِذا أَوْهَنَتِ العُيُونُ وَنامَتِ الاَبصَارُ[2] . (تو را وصيّت مي کنم که هيچ کس از آنان که به من ظلم کرده اند و حق مرا غصب نمودند، نبايد در تشييع جنازه من شرکت کنند، زيرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا صلي الله عليه وآله مي باشند و اجازه نده که فردي از آنها و پيروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و ديده ها به خواب فرو رفته باشند.)[3] . در صورتي که همه مخالفان و سران کودتا تمام تلاش خود را به کار گرفتند، تا قبر را آشکار کنند. صبح آن روزي که شب هنگام حضرت زهرا عليها السلام مخفيانه دفن گرديد، همه دست اندرکاران خلافت ديدند که براي هميشه تاريخ، رسوا شدند، و چاره اي جز آشکار کردن و نبش قبر نمودن، و نماز خواندن بر جنازه دختر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم ندارند. که خليفه دوّم گفت: سوگند به خدا ما نبش قبر مي کنيم و جنازه فاطمه را بيرون آورده، بر آن نماز مي گذاريم. حال وظيفه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام چيست؟ آيا اينجا بايد سکوت کند و دست به شمشير نبرد؟ وقتي خليفه دوّم با جمعي از مردم به بقيع آمدند تا قبر حضرت زهرا عليها السلام را بشکافند، امام علي عليه السلام در اين مرحله از گستاخي دشمن، دست به شمشير برد، و لباس و زره ميدان هاي جنگ را پوشيد، و دستمال مخصوص عمليّات هاي نظامي را بر پيشاني بست و بر روي يکي از قبر نماهاي بقيع نشست و خطاب به خليفه دوّم فرمود: وَاللَّهِ لَوْ رُمْتَ يَا بْنَ صَهَّاک لَأرْجَعْتُ اِلَيْکَ يَمينَکَ، لَئِنْ سَلَلْتُ سَيْفي لَأغْمَدْتُهُ دوُنَ اِزْهاقِ نَفْسِکْ (سوگند به خدا اي فرزند زنِ حَبَشي، اگر چنين کاري بکني، دستت را قطع کرده به سوي تو مي فرستم، تو مي داني هرگاه شمشير برهنه کنم، جز ريخته شدن خون تو حاصلي ندارد.)[4] .
پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و پيدايش فتنه ها، بخصوص انحراف در حکومت و رهبري، و تحقّق کودتاي سران سقيفه، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام براي حفظ قرآن و تداوم اصالت دين چاره اي جز صبر و بردباري نداشت، و خود در خطبه سوّم نهج البلاغه فرمود:
1- ارشاد القلوب ديلمي (بنقل کوکب الدرّي ص 263(: ديلمي (متوفاي 771 هجري) 2- مجمع النّورين ص 147: ابولحسن مرندي 3- بيت الاحزان ص 113 (قسمتي از خطبه): شيخ عباس قمي (متوفاي 1359 هجري) 4- بحارالانوار ج 43 ص 204 و 207 (قسمتي از حديث را آورد): علامه مجلسي (متوفاي 1110 هجري) 5- کشف الغمة ج 1 ص 494: مرحوم اربلي (متوفاي 692 هجري) 6- علل الشرايع ج 1 ص 176: شيخ صدوق (متوفاي 381 هجري). 1- بحارالانوار ج 43 ص 209 و ج 78 ص253 و 256 و ج 28 ص 304: علامه مجلسي (متوفاي 1110 هجري) 2- علل الشرائع ج 1 ص 188: شيخ صدوق (متوفاي 381 هجري) 3- اعيان الشيعه ص 321 جلد 1: سيد امين عاملي (متوفاي 1371 هجري) 4- احتجاج ص 59: طبرسي (متوفاي 588 هجري) 5- اعلام الوري ص 149: طبرسي (متوفاي 588 هجري) 6- طبقات ابن سعد ج 7 ص 79: ابن سعد واقدي (متوفاي 230 هجري) 7- مجمع الزوائد ج 9 ص 210: حافظ هيثمي (متوفاي 807 هجري) 8- الاصابة ج 4 ص 367: ابن حجر عسقلاني شافعي (متوفاي 852 هجري) 9- عوالم ج 11 ص 607: علامه بحراني اصفهاني.