علل بردباري امام علي در مبارزه با انحرافات











علل بردباري امام علي در مبارزه با انحرافات



پس از 25 سال حکومت آنان که به حاکميّت ارزش ها و احکام اسلامي توجّهي نداشتند،

بدعت ها شکل گرفت،

و احکام دروغين فراواني را مطرح کردند،

که مردم را از اسلام و احکام ناب منحرف و به دستورالعمل هائي عادت داده بودند که از احکام اسلام بيگانه بود.

آنگاه که حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام به حکومت رسيد با هزاران مشکل سياسي، اجتماعي، فرهنگي روبرو بود، و نمي توانست افکار و آراء جامعه را با دستورالعمل و بخشنامه تغيير دهد.

تا فرمود:

نماز مستحبّي را به جماعت نخوانيد.

(که خليفه دوّم دستور داده بود بخوانند)

فرياد عموم مردم بلند شد که:

واعُمَراه، وا عُمَراه

(کجائي عُمر که بنگري علي نمي گذارد نماز مستحبّي را به جماعت بخوانيم.)

اينجاست که مشکل فرهنگي و بينشي را با دستورالعمل ها و بخشنامه ها نمي شود به زودي عوض کرد.

امام علي عليه السلام در يک سخنراني عمومي بردباري خود را در مبازره با انحرافات و بدعت ها اينکونه بيان فرمود:

(اگر حکم الهي را اظهار کنم، و تحريفها را کنار زنم، از اطراف من پراکنده مي شوند.)

سوگند به خدا به مردم گفتم:

(که در ماه رمضان جز براي نماز واجب به جماعت حاضر نشوند، که خواندن نماز مستحبّي به جماعت بدعت است.)

امّا بعضي از لشگريان که در پيرامون من مي جنگيدند، فرياد زدند:

(اي اهل اسلام، سنّت عمر را تغيير دادند، و علي ما را از نماز خواندن مستحبّي به جماعت باز مي دارد.)

ترسيديم در گوشه اي از لشگريانم شورشي برپا شود.[1] .

أرَأَيْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقامِ اِبْراهيمْ فَرَدَدْتُهُ اِلي الْمَوْضِعِ الَّذي وَضَعَهُ فيهِ رَسُولُ اللَّهْ صلي الله عليه وآله وسلم

وَ رَدَدْتُ فَدَکَ اِلي وَرَثَةِ فاطِمَة

وَ رَدَدْتُ صاعَ رَسُولِ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم کَما کانَ... وَرَدَدْتُ دارَ جَعْفَرٍ اِلي وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُها مِنَ الْمَسْجَدِ، وَرَدَدْتُ قَضايا مِنَ الْجَوْرِ قَضي بِها وَ نَزَعَتُ نِساءً تَحْتَ رِجالٍ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ رَدَدْتُهُنَّ اِلي اَزْواجِهِنَّ...

وَ مَحَوْتُ دَواوينَ الْعَطايا وَ اعْطَيْتُ کَما کانَ رَسُولُ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم يُعْطي بِالسَّوِيَّةِ وَ لَمْ اَجْعَلْها دَوْلَةً بَيْنَ الْأغْنِياءِ...

وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم اِلي ما کانَ عَلَيْهِ وَ سَدَدْتُ ما فَتَحَ فيهِ مِنَ الاَبْوابِ وَ فَتَحْتُ ما سَدَّ مِنْهُ

وَ حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَي الْخُفَّيْنِ

وَ حَدَدْتُ عَلَي النَّبيذِ

وَ اَمَرْتُ بِاحَلالِ الْمُتْعَتَيْنِ

وَ اَمَرْتُ بِالتَّکْبيرِ عَلَي الْجَنائِزِ خَمْسَ تَکْبيراتٍ

وَ الْزَمْتُ النَّاسَ الْجَهْرَ بِبِسْمِ اللَّهِ الْرَحْمنِ الْرَحيم...

وَ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَي حُکْمِ الْقُرْآنِ وَ عَلَي الطَّلاقِ عَلَي السُّنَّةِ

وَ اَخَذْتُ الصَّدَقاتِ عَلَي أَصْنافِها وَ حُدُودِها...

اِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنّي وَ اللَّهِ لَقَدْ اَمَرْتُ النَّاسَ اَنْ لا يَجْتَمِعُوا في شَهْرِ رَمَضانَ اِلاَّ في فَريضَةٍ وَ اعْلَمَتْهُمْ اَنَّ اجْتِماعَهُمْ في النَّوافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنادي بَعْضُ اهْلِ عَسْکَري مِمَّنْ يُقاتِلُ مَعي:

يا اَهْلَ الْإسْلامِ غُيِّرَتْ سُنَّةُ عُمَرَ يَنْهانا عَنِ الصَّلوةِ في شَهْرِ رَمَضانِ تَطَوُّعاً. وَلَقَدْ خِفْتُ اَنْ يَثُورُوا في ناحِيَةِ جانِبِ عَسْکَريٍّ...

(اگر مقام ابراهيم را که عُمر تغيير داد به همان مکاني مي گذاشتم که پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم قرار داده بود و فدک را به صاحب اصليش مي دادم

و پيمانه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را بمقدار تعيين شده پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم باز مي گرداندم

و خانه جعفر را که در توسعه مسجد به زور خراب کردند، باز پس مي گرفتم

و احکام و قضاوتهاي ضالمانه را طرد مي کردم

و زنان مسلمان را که بدون حقّي گرفتند و با آنان ازدواج کردند، به خانوادهايشان برمي گرداندم

و دفتر حقوق را به روش حقوق پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم تغيير مي دادم

و دفتر بخشش ها و امتياز دادنها را نابود مي کردم

و مسجد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آنگونه که لازم بود درست مي کردم

و درهائي که بيجا باز کردند مي بستم

و مسح برروي کفش را منع مي کردم

و برخوردن آبجو حدّ شراب مي زدم

و متعه و حجّ تمتّع را حلال اعلام مي کردم

و دستور مي دادم که بر جنازه ها پنج تکبير بگويند

و بسم اللَّه را در نماز بلند بگويند

و مردم را به حکم قرآن باز مي گرداندم

و طلاق را مطابق اسلام جاري مي کردم

و صدقات را از اقشار مردم مي گرفتم،

به يقين از اطراف من پراکنده مي شدند، من تا دستور دادم که نماز مستحبّي را به جماعت نخوانند که بدعت است، جمعي از لشگريان من فرياد زدند که اي اهل اسلام، سنّت عمر را تغيير دادند، ترسيدم که لشگريانم پراکنده شوند.)









  1. روضه کافي ص58 و 63، و تاريخ الخلفاء سيوطي 136.