علل پيدايش فتنه ها











علل پيدايش فتنه ها



«همواره آغاز پديد آمدن فتنه ها، هواپرستي، و بدعت گذاري در احکام آسماني است، نوآوري هايي که قرآن با آن مخالف است، و گروهي [ با دو انحراف ياد شده ] بر گروه ديگر سلطه و ولايت يابند، که بر خلاف دين خداست.

پس اگر باطل با حق مخلوط نمي شد، بر طالبان حق پوشيده نمي ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مي گشت زبان دشمنان قطع مي گرديد.

امّا قسمتي از حق و قسمتي از باطل را مي گيرند و به هم مي آميزند، آنجاست که شيطان بر دوستان خود چيره مي گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت.»[1] .

در اينگونه از نظام هاي سياسي، انسان بر انسان حاکم است،

و آزادي به معناي واقعي اسير انسان هاي حاکم خواهد بود،

گرچه شعار آزادي و دموکراسي فراوان سر مي دهند.

امّا در أديان الهي و اسلام و از ديدگاه نهج البلاغه، مباحث و مسائل سياسي، و دستورالعمل هاي فردي و اجتماعي را خداي انسان آفرين مشخّص مي فرمايد که به وسيله وحي و کُتُب آسماني به انسان ها ابلاغ مي گردد.

در سياست توحيدي، خدائي که انسان را آفريد و او را تربيت کرد، با شناخت کامل کيفيّت اداره زندگي او را مشخّص مي کند، همه مسائل سياسي با واقعيّت ها و ضرورت ها انطباق دارد، حقِّ حق، و زلال حقيقت است، همواره راهگشا و جاودانه است و از نظر کاربردي قابل اجرا و تکامل آفرين است؛

بنابر اين هم اروپا و غرب، سياست و مباحث سياسي دارند و هم اسلام با سياست جدا نيست، با اين فرق که در اسلام «سياست توحيدي» است.

خداي انسان آفرين حکيمانه و با شناخت کامل مسائل سياسي را تعيين مي کند.

امّا در غرب انسان ها براي انسان ها خط و نشان مي کشند.

و بدون آنکه انسان را بشناسند يا انسان موجودي قابل شناخت براي انسان ها باشد،

بدون علم و آگاهي، مسائل سياسي را مي نويسند که هر روز در معرض زوال و کاستي است،

همه متفکّران غرب و شرق اين حقيقت را باور دارند که:

تا انسان را نشناسيم.

تا رواياي روح آدمي را کشف نکنيم.

نمي توانيم براي انسان دستورالعمل (کاتالوک) زندگي فردي، اجتماعي تدوين کنيم،

آنها که از دين و خدا فاصله گرفتند و در حکومت سکولار زندگي مي کنند مي گويند:

ما چاره اي نداريم و ناچار با عدم شناخت صحيح از انسان، اصول و مباني سياست او را تدوين مي کنيم.

که اين ادّعا در کشورهاي اسلامي و در جوامع توحيدي بي أساس است.

در تفکّر قرآن و نهج البلاغه خداي جهان آفرين، انسان را آفريد و سود و زيان او را مشروحاً بيان داشت و راه هاي کمال و تکامل او را در پرتو وحي روشن فرمود.

امام در نامه 53 خطاب به مالک اشتر (استاندار مصر) مي نويسد:

أَمَرَهُ بِتَقْوَي اللَّهِ، وَإِيثَارِ طَاعَتِهِ، وَاتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي کِتَابِهِ: مِنْ فَرَائِضِهِ وَسُنَنِه، الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا، وَلَا يَشْقَي إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَإِضَاعَتِهَا، وَأَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَيَدِهِ وَلِسَانِهِ؛ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ، قَدْ تَکَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ، وَإِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ.

وَأَمَرَهُ أَنْ يَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ، وَيَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ، فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ، إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ.

ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِکُ، أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُکَ إِلَي بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَکَ، مِنْ عَدْلٍ وَجَوْرٍ، وَأَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِکَ فِي مِثْلِ مَا کُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَکَ، وَيَقُولُونَ فِيکَ مَا کُنْتَ تَقُولُ فِيهِمْ، وَإِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَي الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَي أَلْسُنِ عِبَادِهِ.









  1. انبياء 101.