حديث منزلت











حديث منزلت



دليل ديگر «حديث مَنْزِلَت» است که پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) هنگامي که با سپاه اسلام روانه سرزمين تبوک (در سال نهم هجرت) بود به علي (عليه السلام) رو کرد و فرمود:

«اَنْتَ مِنِّي بِمَنْزَلَةِ هارُونُ مِنْ مُوسي اِلاّ اَنَّهُ لانَبِيَّ بَعْدِي».

«نسبت مقام تو به من ، همانند نسبت مقام هارون به موسي (عليه السلام) است ، با اين فرق که بعد از من ، پيامبري نخواهد بود».

با اين بيان ، مقام وزارت و اختصاص در دوستي و برتري بر همگان و جانشيني آن حضرت در زمان حيات پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) و بعد از حياتش را فرض و ثابت کرد، چنانکه قرآن به همه اين ويژگيها در مورد هارون نسبت به موسي (عليه السلام) گواهي مي دهد، خداوند در اين باره مي فرمايد موسي گفت:

«وَاجْعَلْ لِي وَزِيرا مِنْ اَهْلي ، هارُونَ اَخِي ، اشْدُدْ بِهِ اَزْرِي ، وَاَشْرِکْهُ فِي اَمْرِي ، کَيْ نُسَبِّحَکَ کَثِيرا ، وَنَذْکُرَکَ کَثِيرا ، اِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصيِرا».[1] .

«خدايا! وزيري از خاندانم براي من قرار ده ، برادرم هارون را، به وسيله او پشتم را محکم کن ، او را در کار من شريک گردان تا تو را بسيار تسبيح گوييم و تو را بسيار ياد کنيم ، چرا که تو هميشه از حال ما آگاه بوده اي».

خداوند در پاسخ به درخواست موسي (عليه السلام) فرمود:«... قَدْ اُوتِيتَ سُؤْلَکَ يا مُوسي»[2] ؛ «آنچه را خواسته اي به تو داده شد اي موسي».

مطابق اين آيات ، شرکت هارون (عليه السلام) با موسي (عليه السلام) در نبوّت و وزارت براي اجراي رسالت و پشتيباني محکم هارون از موسي (عليه السلام) ثابت شد.

و موسي در مورد خلافت و جانشيني هارون ، به خدا عرض ‍ کرد:

«... اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَاَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ».[3] .

«جانشين من در ميان قوم من باش (و آنان را) اصلاح کن و از روش ‍ مفسدان پيروي منما».

به اين ترتيب ، خلافت هارون از جانب موسي (عليه السلام) مطابق آيات روشن قرآن ، ثابت شد.

با توجّه به اين جريان ، وقتي که پيامبر اسلام (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) براي امير مؤ منان علي (عليه السلام) همه ويژگيهاي هارون ، نسبت به موسي (عليه السلام) را قرار داد و علي (عليه السلام) را همچون هارون (جز در مقام نبوّت) دانست ، معنايش در حقيقت اين است که بر علي (عليه السلام) عهده داري وزارت و پشتيباني استوار از رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) واجب مي گردد و برتري علي (عليه السلام) بر ديگران روشن مي شود و پيوند ناگسستني پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) با علي (عليه السلام) آشکار مي گردد، سپس خلافت و جانشيني علي (عليه السلام) از پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) به ثبوت مي رسد؛ زيرا به استثناي خصوص نبوّت نه غير آن همه مقامات هارون نسبت به موسي (عليه السلام) براي علي (عليه السلام) نسبت به پيامبر اسلام (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) که از جمله آن جانشيني هارون نسبت به موسي باشد، ثابت مي گردد، خلافت در زمان حيات پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) طبق صريح گفتار پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ثابت مي شود و خلافت بعد از رحلت آن حضرت نيز از استثناء خصوص نبوّت ، استفاده مي شود (زيرا پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم»فرمود:«بعد از من پيامبري نخواهد آمد».

مفهومش اين است که علي (عليه السلام) غير از مقام نبوّت ، تمام مقامات ديگر، از جمله جانشيني حتي بعد از پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) را دارد (اين بود چند نمونه از دلايل روشن که بيانگر حقّانيت امامت و خلافت علي (عليه السلام) بود) و امثال اين دلايل بسيار است که براي رعايت اختصار، از آنها خودداري شد.







  1. سوره طه ، آيه 29 35.
  2. سوره طه ، آيه 36.
  3. سوره اعراف ، آيه 142.