چهره درخشان علي در فتح مکّه
«چون ياري خدا فرا رسد و پيروزي رو کند و مردم را ببيني که گروه گروه به دين خدا درآيند»[2] و سخن ديگر خداوند که مدّتها قبل از اين نازل شده بود که: «... لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ اِنْ شاءَاللّهُ آمِنينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَکُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ. ..».[3] . «قطعا همه شما به خواست خدا وارد مسجدالحرام مي شويد در نهايت امنيت و در حالي که سرهاي خود را تراشيده يا ناخنهاي خود را کوتاه کرده ايد و از هيچ کس ترسي نداريد». پس از نزول اين آيات ، چشمها در انتظار اين فتح بود و گردنها به سوي آن کشيده شده بود. رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) (طبق اصول رازداري در ارتش) حرکت به سوي مکّه و انديشه تصميم بر فتح آن را از مردم مکّه پنهان داشت و از خداوند خواست که اين تصميم را از مردم مکّه مکتوم کند تا (آنان را غافلگير کرده و) به طور ناگهاني ، بر آنان وارد شود و در ميان همه مردم از مسلمين و مشرکين ، تنها کسي که از اين تصميم آگاه بود و پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) به او اين راز را گفت و او را «رازدار مخصوص و مورد اطمينان» دانست ، اميرمؤ منان علي (عليه السلام) بود و در اين تصميم ، با رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) اتفاق رأي داشت و پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) با او مشورت مي کرد و بعد از او پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) گروهي ديگر را از جريان آگاه ساخت و پايان يافتن جريان فتح ، به حالتها و ويژگيهايي بستگي داشت که علي (عليه السلام) در همه آن حالتها و ويژگيها نقش خاصّي داشت که هيچ کس را در اين خصايص ، ياراي برابري با علي (عليه السلام) نبود.
سپس (در سال هشتم هجرت) فتح مکّه پيش آمد همان رويدادي که اسلام را استوار نمود و بر اثر آن اساس دين پابرجا گرديد و خداوند بزرگ در اين مورد بر پيامبرش منّت نهاد و قبل از آن ، خداوند مژده و وعده فتح مکّه (و آثار درخشان آن) را داده بود آنجا که فرمود:«اِذا جاءَ نَصْرُاللّهِ وَالْفَتْحُ ، وَرَأَيْتَ النّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللّهِ اَفْواجاً».[1] .