دستگيري ابن ملجم و هلاكت او











دستگيري ابن ملجم و هلاکت او



ابن ملجم در حال فرار بود، مردي از قبيله هَمْدان ، به او رسيد قطيفه اي را که در دست داشت به روي او انداخت و او را به زمين افکند و شمشيرش را از دستش گرفت و سپس او را نزد اميرمؤ منان علي (عليه السلام) آورد. ولي سوّمين همدست ضاربين (وردان بن مجالد) فرار کرد و در ازدحام جمعيت ناپديد شد.[1] .

اميرمؤ منان علي (عليه السلام) وقتي که به ابن ملجم نگاه کرد فرمود:«يک تن در برابر يک تن[2] ، اگر من از دنيا رفتم ، او را همانگونه که مرا کشته بکشيد و اگر زنده ماندم ، خودم رأيم را درباره او اجرا مي کنم».

ابن ملجم لعنت خدا بر او گفت: من اين شمشير را به هزار درهم خريده ام و با هزار درهم زهر، آن را زهرآگين نموده ام ، اگر به من خيانت کند، خدا آن را دور سازد.

او را از حضور اميرمؤ منان علي (عليه السلام) بيرون بردند. مردم از شدّت خشم گوشت بدن او را با دندانشان مي گزيدند و به او مي گفتند:

«اي دشمن خدا! اين چه کاري بود که انجام دادي ؟ امّت محمّد (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) را درهم شکستي و بهترين انسانها را کشتي»، ولي ابن ملجم ساکت بود و سخني نمي گفت ، او را زنداني کردند.

سپس مردم به حضور اميرمؤ منان علي (عليه السلام) آمدند و عرض ‍ کردند:«اي اميرمؤ منان! درباره اين دشمن خدا دستوري به ما بده ، او امت را به نابودي کشاند و دين را تباه ساخت».

حضرت علي (عليه السلام) به مردم فرمود:«اگر زنده ماندم ، خودم مي دانم که با او چگونه رفتار کنم و اگر از دنيا رفتم با او همانند قاتل پيامبر رفتار کنيد، او را بکشيد و جسدش را با آتش بسوزانيد».[3] .

هنگامي که حضرت علي (عليه السلام) به شهادت رسيد و فرزندان و بستگانش ، از خاکسپاري بدن مطهّر آن حضرت فارغ شدند، امام حسن (عليه السلام) نشست و دستور داد تا ابن مجلم را به نزدش بياورند، ابن ملجم را نزد امام حسن (عليه السلام) آوردند وقتي در برابر آن حضرت ايستاد، امام حسن به او فرمود:«اي دشمن خدا! اميرمؤ منان را کشتي و در دين مرتکب فساد بزرگ شدي»، سپس دستور داد گردنش ‍ را زدند.

اُمّ هيثم ؛ دختر اسود نخعي درخواست کرد که جسد ابن ملجم را به او بسپارند تا او سوزاندنش را به عهده بگيرد، امام حسن (عليه السلام) جسد ابن ملجم را به او سپرد و او آن جسد پليد را در آتش ‍ سوزاند.

شاعر[4] ، درباره مهريّه قُطّام و قتل اميرمؤ منان علي (عليه السلام) چنين مي گويد:


فَلَمْ اَرَ مَهْرا ساقَهُ ذُوسَماحَةٍ
کَمَهْرِ قُطامٍ مِنْ غَنِي وَمُعْدَمٍ


ثَلاثَةُ آلافٍ وَعَبْدٍ وَقِينَةٍ
وَضَرْبِ عَليّ بِالْحِسامِ الْمُصَمَّمِ


وَلا مَهْرَ اَعْلي مِنْ عَلِي وَاِنْ غَلا
وَلا فَتْکَ اِلاّ دُونَ فَتْکِ ابْنِ مُلْجمٍ


يعني: «تا کنون سخاوتمند و بخشنده ثروتمند و تهيدست را نديده ام که مهريّه اي همچون مهريّه قطام را بدهد، که (عبارت است از) سه هزار درهم پول و غلام و کنيز و ضربت به علي (عليه السلام) با شمشيرهاي بُرّان و هيچ مهريه اي هرچند گران باشد گرانتر از وجود علي (عليه السلام) نيست. و هيچ تروري مانند ترور ابن ملجم نمي باشد».







  1. در مورد سرنوشت قُطام ، مطابق نقل بحارالانوار (ج 42، ص 298) مردم پس از کشتن ابن ملجم ، به سوي قُطّام رفتند و او را قطعه قطعه کردند و در پشت کوفه ، بدنش را آتش زدند و خانه اش را ويران نمودند.ودر مورد اشعث ، بعضي نوشته اند وي چهل روز بعدازشهادت علي (عليه السلام) از دنيا رفت و بعضي فوت او را سال 42 هجري قمري دانسته اند.
  2. چنانکه اين حکم در آيه قصاص ، سوره مائده ، آيه 45 آمده است.
  3. بعضي گويند: چنين دستوري از امام بعيد است و بسياري از بزرگان محدّثين از نقل آن دوري کرده اند، گفته اند که امام علي (عليه السلام) از سوزاندن و مُثل کردن جسد ابن ملجم ، نهي نمود.

    نگارنده گويد: حضرت علي (عليه السلام) چنانکه در نهج البلاغه نامه 47 آمده از مثله (بريدن گوش و بيني و اعضاء) ابن ملجم نهي کرده و فرموده بر او يک ضربت بزنيد تا در برابر ضربتي باشد، ولي در مورد سوزاندن جسد چنين فردي ، طبق بعضي از روايات ، حضرت علي (عليه السلام) به آن دستور داد (بحار، ج 42، ص 288).

  4. اين شاعر، فرزدق بوده است (صواعق المحرقه ، ص ‍ 132).