خنداندن يتيمان
روزي امام علي عليه السلام از حال زار يتيماني آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خرما و روغن فراهم کرده در حالي که آن را خود به دوش کشيد، مرا اجازه حمل نداد، وقتي بخانه يتيمان رفتيم غذاهاي خوش طعمي درست کرد و به آنان خورانيد تا سير شدند. سپس بر روي زانوها و دو دست راه مي رفت و بچّه ها را با تقليد از صداي بَع بَع گوسفند مي خنداند، بچّه ها نيز چنان مي کردند و فراوان خنديدند. سپس از منزل خارج شديم گفتم: مولاي من، امروز دو چيز براي من مشکل بود. اوّل: آنکه غذاي آنها را خود بر دوش مبارک حمل کرديد. دوم: آنکه با صداي تقليد از گوسفند بچّه ها را مي خندانديد. امام علي عليه السلام فرمود: اوّلي براي رسيدن به پاداش، و دوّمي براي آن بود که وقتي وارد خانه يتيمان شدم آنها گريه مي کردند، خواستم وقتي خارج مي شوم، آنها هم سير باشند و هم بخندند.[1] .
قنبر مي گويد: