غارات، ضد وحدت و امنيت امت اسلام











غارات، ضد وحدت و امنيت امت اسلام



آنچه از مجموع فرمانهاي معاويه و عملکرد نيروهاي غارات برداشت مي شود چنين مستفاد است که:

1. فتح مصر، معاويه را در امر غارات کاملا گستاخ کرد و اين مسئله از برخورد معاويه و گفتگوي وي با بسر هويدا است.[1] .

2. شورش خوارج بر عليه علي (ع) که اخبار پراکندگي آنان و قيام قاريان بر ضد امام، موجب دلگرمي نيروهاي شامي در امر غارات شد.

3. معاويه اصل غارات را براي ترويج و اشاعه ي فرهنگ بيعت به نفع خود همراه با ارعاب و تهديد شيعيان علي (ع) و افراد بي تفاوت در بلاد و سرزمينهاي اسلامي جايز دانسته بود.

4. معاويه پيمان داوري را شکست و به آن وفا نکرد و در حقيقت مصالحه را منتفي

[صفحه 15]

دانست.

امام علي (ع) در اين بعد از عملکرد معاويه (شکستن پيمان و عدم رعايت مصالحه) سخني دارد که لازم است در همين جا ذکر شود تا وضعيت تهاجمي معاويه و دفاعي امام علي (ع) روشن گردد. در واقع زير پا گذاشتن اصول و ارزش ها و به هم زدن امنيت مردم توسط معاويه، بحثي است و رعايت دقيق اصول و ارزش ها و حفظ امنيت مردم و ثبات آن از طرف امام علي (ع)، نکته اي است ديگر. به اين قسمت از سخنان امام پس از حمد و ثناي خداوند توجه فرماييد:

چيست معاويه را، خدايش بکشد هر آينه کار بزرگي را بر من خواسته، مي خواهد من نيز کاري مانند کار او کنم (يعني صلح نامه را بر هم زده، به اين جنايات دست زنم). پس کاري کنم که ذمه ي خود را پاره کرده و پيمان خود را بشکنم، آنگاه اين کار را بر من حجت قرار دهد (و مرا پيمان شکن بخواند) و تا روز قيامت هرگاه نام من برده شود اين ننگ بر من باشد. پس اگر بر او گفته شود: تو آغاز (پيمان شکني) کردي، گويد: من ندانم و چنين دستوري ندادم، پس يکي گويد: راست مي گويد و ديگري گويد: دروغ مي گويد. آگاه باشيد، به خدا سوگند که خداوند مهلت دهنده و بردباري عظيم است و هر آينه بسياري از فرعون ها (و سرکشان) بزرگ از پيشينيان بردباري ورزيده و گروهي از آنان را نيز عقوبت کرده، پس اگر خداوند او را مهلت دهد از دست قدرت او بدر نرود و در کمينگاه بر سر او است (و هر جا رود سرانجام کارش با خدا باشد). بگذار هر چه مي خواهد بکند که ما ذمه ي خود را به هم نخواهيم زد و پيمان خود را نخواهيم شکست. مسلمانان را بيم نخواهيم داد و هم پيماني را نمي ترسانيم تا شرط مصالحه و زمان آن به آخر رسد انشاءالله.[2] .

[صفحه 16]

5. معاويه، وحدت مسلمانان را ناديده مي گيرد و با تفرقه افکني سعي در شکستن بيعت مردمي که با امام خود همراهند دارد و تلاش مي کند جمع وفادارن به امام علي (ع) را بپراکند.

6. معاويه، زکات و بيعت را دو مقوله ي جبري مي داند بدون اينکه مستحق خلافت باشد. او با شيوه ي کاملا رسمي از موضع خليفه ي مسلمانان عمل مي کند و به امرايش دستور مي دهد اگر مردم از پرداخت زکات و گردن نهادن به بيعت خودداري کردند شمشير در ميانشان نهد.

7. از ايجاد ناامني در مدينه ي طيبه سخن مي راند و دستور مي دهد مردم را در ميان راه مکه و مدينه بترسانند و نيروهايش از اينکه بر قافله ي حج نيز يورش برند ابايي به خود راه نمي دهند.

8. معاويه براي توجيه اعمال خود، شخصا[3] به غارت دست مي زند.

9. معاويه به امنيت غير مسلمانان (اهل ذمه) وقعي نمي گذارد و آنان را در حالي که به زندگي عادي خود مشغولند مورد هجوم قرار مي دهد. امام علي (ع) نيز در اين باره خطاب به معاويه بياني بدين شکل دارد:

تو پنداشته اي که آنچه تو را به ارتکاب اين نبرد واداشته انتقام خون عثمان است؟ ولي ميان گفتار تو و اعمالت فاصله ي بسيار است. واي بر تو، گناه اهل ذمه در قتل عثمان چه بود؟ به چه بهانه، گرفتن خراج از مسلمانان را براي خود جايز مي شماري؟ بس کن و ديگر چنين مکن و از عاقبت ستم و جور بترس.[4] .

10. معاويه هيچ استدلال، برهان و حجت شرعي، براي بر هم زدن امنيت مردم پيدا نمي کند و لذا کماکان خود عثمان را دستاويز اصلي بر هم زدن صلح، امنيت و وحدت مردم قرار مي دهد.

[صفحه 17]

11. کارگزاران معاويه به اصل غافلگيري توجه دارند و در اين راستا قتل کودکان معصوم را در مسير حملات خود بلامانع مي دانند و از ارتکاب به چنين نوشته هايي نمي پرهيزند. اعمالي که حتي در دوره ي جاهليت[5] نيز نکوهيده بود (قتل دو کودک خردسال عبيدالله بن عباس در يمن توسط[6] بسر بن ابي ارطاه).

12. کارگزاران معاويه اسير گرفتن زنان مسلمان را جايز دانسته و نمونه ي آن در حمله ي بسر به قبيله حمدان مشاهده مي شود که مردان از آن قبيله را کشت و زنانشان را به اسيري گرفت.[7] .

13. پيکارهاي کارگزاران معاويه با حرکات خوارج کاملا هماهنگي و همسويي دارد. نمونه ي اين عمل در حرکت عبدالله بن عامر حضرمي در بصره و اقدامات برخي از نيروهاي خوارج کاملا آشکار است و به چشم مي خورد.[8] .

به هنگام عمليات ايذايي نيروهاي شام، موضع حضرت امام علي (ع) با مردم کوفه کاملا متفاوت بود. قبل از اينکه به تفاوت ديدگاههاي امام و سپاه کفه بپردازم لازم است يک بار ديگر و به گونه اي تاکيدي به موضع امام در نبرد صفين و پذيرش حکميت و داوري، اشاره اي داشته باشم.

همانگونه که بيان شد انجام عمليات ضد امنيتي، دمشق، ريشه در روزهاي پاياني نبرد صفين دارد که در آن سپاه شام قرآنها را بر نيزه کرده بودند. ديدگاه کاملا مردم سالارانه ي امام علي (ع) فراتر از آن بود تا راي خود و خاصان يارانش را بر راي مردم تحميل کند. لذا در بخشي از سخنان ايشان، بي تدبيري آخرين روز نبرد صفين، به گروهي از مردم ارجاع داده مي شود که زير بار حکميت رفتند:

به خدا سوگند من به اين جريان (حکميت و داوري) راضي نشدم و دوست

[صفحه 18]

نداشتم که شما نيز بدان تن در دهيد و چون دست برنداشتيد تا اينکه تن داديد، من نيز راضي شدم، و آنگاه که راضي شدم شايسته نيست از آنچه پذيرفته ايم بازگرديم و پس از اقرار دگرگون شويم...[9] .

حضرت امام (ع) در همين راستا در نامه اي که به يکي از عاملان خود نگاشته، از بي تدبيري برخي از گروه ها نيز سخن به ميان آورده است.[10] .


صفحه 15، 16، 17، 18.








  1. همان، ص 453.
  2. محمد بن محمد بن نعمان المفيد، الارشاد في معرفه حجج الله علي العباد، ترجمه ي رسولي محلاتي، ج 1، تهران، انتشارات علميه ي اسلاميه، 1346، ص 271.
  3. احمد نويري، پيشين، ج 7، ص 37.
  4. ابراهيم بن محمد ثقفي کوفي، پيشين، ص 185.
  5. احمد بن ابي يعقوب، پيشين، ص 107.
  6. احمد بن ابي يعقوب، پيشين، ص 107. نيز رجوع کنيد به: محمد بن جرير طبري، پيشين، ص 153.
  7. احمد نويري، پيشين، ج 7، ص 43.
  8. ابراهيم بن محمد ثقفي کوفي، پيشين، ص 149.
  9. محمد بن محمد بن نعمان، المفيد، پيشين، ص ص 265 -264.
  10. نهج البلاغه، پيشين، ص 312.