ملازمت امت و بيعت با وحدت و امنيت











ملازمت امت و بيعت با وحدت و امنيت



امام علي (ع) در اين چند خطبه، ضمن گله مندي از مردم به دليل روي آوردن به دنيا، به نقش خردمندان قوم در جامعه نيز اشاره مي کند و در واقع با ياد نام فرمانبرداراني که به بيعت خود استوار بودند، چون عمار و ابن تيهان و ذوالشهادتين، آنان را به عنوان الگو مطرح مي کند تا مردم به روش و منش آنان تاسي جويند و نقشي چون نقش آنان به عهده

[صفحه 23]

گيرند تا ضمن وفاداري به بيعت با امام خود، حلقه ي وحدت و امنيت را محکم تر کنند. امام يکي ازدلايل پريشاني امت را چنين برمي شمارد:

اي گروه مردم، هموانا نخستين ياوه گويي و پيمان شکني شما آنگاه بود که خردمندان و نيک انديشان شما رفتند.[1] .

حضرت در ادامه، از نشانه ها و علايم آنان سخن مي گويد و مي فرمايد:

آنانکه به هنگام ملاقات به راستي سخن مي گفتند و به دنبال گفتارشان به عدالت رفتار مي کردند و چون خوانده مي شدند، اجابت مي کردند.[2] .

حضرت همچنين در ادامه، حق و حقوقي را که ميان امت و امام برقرار است بدين ترتيب مي شمارد:

مردم، مرا بر شما حقي است و شما را بر من حقي. بر من است که خيرخواهي از شما را دريغ ندارم و حقي را که از بيت المال داريد بگزارم. شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد. اما حق من بر شما اين است که به بيعت وفا کنيد و در نهان و آشکار، حق خيرخواهي ادا کنيد. چون شما را بخوانم بياييد و چون فرمان دهم بپذيريد و از عهده برآييد.»[3] .

اما اينک مظاهر وحدت و يکدلي از ميان کوفيان برخاسته است و به بيعت پس از نبرد صفين آنچنان که بايد و شايد وفادار نمانده اند و امام نيز نيروهاي فرمانبرداري چون عمار و مالک اشتر و هاشم و... را از دست داده است و گرفتار کساني شده است که وصفشان چنين است:

چون امر مي کنم فرمان نمي برند و چون مي خوانم پاسخ نمي دهند... فرياد مي خواهم و ياري مي جويم. نه سخنم را مي شنويد و نه فرمانم را مي بريد.[4] .

[صفحه 24]

در واقع سپاه کوفه چنان از هم گسيخته است که آينده اي بس خطرناک در پيش رو دارد:

نه انتقامي را با شما مي توان کشيد و نه به ياري شما به مقصود توان رسيد. شما را به ياري برادرانتان خواندم، همچون شتري که از درد سينه بنالد و زخم پشت او را از رفتن، بازدارد. ناله در گلو شکستيد و بر جاي خويش نشستيد.[5] .

و يا در قسمتي ديگر مي فرمايد:

اي مردمي که اگر امر کنم فرمان نمي بريد و اگر بخوانمتان پاسخ نمي دهيد. اگر فرصت يابيد- در گفتار بيهوده- فرومي مانيد و اگر با شما بستيزند، سست و ناتوانيد. اگر مردم با امامي فراهم آيند، سرزنش مي کنيد و اگر ناچار به کاري دشوار درشويد پاي پس مي نهيد.[6] .


صفحه 23، 24.








  1. محمد بن محمد بن نعمان، المفيد، پيشين، ص 28.
  2. محمد بن محمد بن نعمان، المفيد، پيشين، ص 28.
  3. نهج البلاغه، پيشين ص 35.
  4. نهج البلاغه، پيشين ص 38.
  5. محمد بن محمد بن نعمان المفيد، پيشين، ص 270.
  6. محمد بن محمد بن نعمان المفيد، پيشين، ص 187.