چهل حديث گهربار منتخب











چهل حديث گهربار منتخب



1- قالَ الاْ مامُ عليّ بن أبي طالِب، أميرُ الْمُؤْمِنينَ صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَيْهِ:

إغْتَنِمُوا الدُّعاءَ عِنْدَ خَمْسَةِ مَواطِنَ: عِنْدَ قِرائَةِ الْقُرْآنِ، وَ عِنْدَ الاْ ذانِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَيْثِ، وَ عِنْدَ الْتِقاءِ الصَفَّيْنِ لِلشَّهادَةِ، وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّهُ لَيْسَ لَها حِجابٌ دوُنَ الْعَرْشِ.[1] .

ترجمه:

فرمود: پنج موقع را براي دعا و حاجت خواستن غنيمت شماريد:

موقع تلاوت قرآن، موقع اذان، موقع بارش باران، موقع جنگ و جهاد- في سبيل اللّه- موقع ناراحتي و آه کشيدن مظلوم.

در چنين موقعيت ها مانعي براي استجابت دعا نيست.

2- قالَ عليه السلام: اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ کَريمَةٌ، وَ الاْ دَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَ الْفِکْرَةُ مِرآةٌ صافِيَةٌ، وَ الاْ عْتِذارُ مُنْذِرٌ ناصِحٌ، وَ کَفي بِکَ أَدَباً تَرْکُکَ ما کَرِهْتَهُ مِنْ غَيْرِکَ.[2] .

ترجمه:

فرمود: علم؛ ارثيه اي با ارزش، و ادب؛ زيوري نيکو، و انديشه؛ آئينه اي صاف، و پوزش خواستن؛ هشدار دهنده اي دلسوز خواهد بود.

و براي با أدب بودنت همين بس که آنچه براي خود دوست نداري، در حقّ ديگران روا نداشته باشي.

3- قالَ عليه السلام: اَلْحَقُّ جَديدٌ وَ إنْ طالَتِ الاْ يّامُ، وَ الْباطِلُ مَخْذُولٌ وَ إنْ نَصَرَهُ أقْوامٌ.[3] .

ترجمه:

فرمود: حقّ و حقيقت در تمام حالات جديد و تازه است گر چه مدّتي بر آن گذشته باشد.

و باطل هميشه پست و بي أساس است گر چه افراد بسياري از آن حمايت کنند.

4- قالَ عليه السلام: اَلدُّنْيا تُطْلَبُ لِثَلاثَةِ أشْياء: اَلْغِني، وَ الْعِزِّ، وَ الرّاحَةِ، فَمَنْ زَهِدَ فيها عَزَّ، وَ مَنْ قَنَعَ إسْتَغْني، وَ مَنْ قَلَّ سَعْيُهُ إسْتَراحَ.[4] .

ترجمه:

فرمود: دنيا و اموال آن، براي سه هدف دنبال مي شود: بي نيازي، عزّت و شوکت، آسايش و آسوده بودن.

هر که زاهد باشد؛ عزيز و با شخصيّت است، هر که قانع باشد؛ بي نياز و غني گردد، هر که کمتر خود را در تلاش و زحمت قرار دهد؛ هميشه آسوده و در آسايش است.

5- قالَ عليه السلام: لَوْ لاَ الدّينُ وَ التُّقي، لَکُنْتُ أدْهَي الْعَرَبِ.[5] .

ترجمه:

فرمود: چنانچه دين داري و تقواي الهي نمي بود، هر آينه سياستمدارترين افراد بودم- ولي دين و تقوا مانع سياست بازي مي شود-.

6- قالَ عليه السلام: اَلْمُلُوکُ حُکّامٌ عَلَي النّاسِ، وَ الْعِلْمُ حاکِمٌ عَلَيْهِمْ، وَ حَسْبُکَ مِنَ الْعِلْمِ أنْ تَخْشَي اللّهَ، وَ حَسْبُکَ مِنَ الْجَهْلِ أنْ تَعْجِبَ بِعِلْمِکَ.[6] .

ترجمه:

فرمود: ملوک بر مردم حاکم هستند و علم بر تمامي ايشان حاکم خواهد بود، تو را در علم کافي است که از خداوند ترسناک باشي؛ و

به دانش و علم خود باليدن، بهترين نشانه ناداني است.

7- قالَ عليه السلام: ما مِنْ يَوْمٍ يَمُرُّ عَلَي ابْنِ آدَمٍ إلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الْيَوْمُ: يَابْنَ آدَم أنَا يَوُمٌ جَديدٌ وَ أناَ عَلَيْکَ شَهيدٌ.

فَقُلْ فيَّ خَيْراً، وَ اعْمَلْ فيَّ خَيْرَا، أشْهَدُ لَکَ بِهِ فِي الْقِيامَةِ، فَإ نَّکَ لَنْ تَراني بَعْدَهُ أبَداً.[7] .

ترجمه:

فرمود: هر روزي که بر انسان وارد شود، گويد: من روز جديدي هستم، من بر اعمال و گفتار تو شاهد مي باشم.

سعي کن سخن خوب و مفيد بگوئي، کار خوب و نيک انجام دهي.

من در روز قيامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود.

و بدان امروز که پايان يابد ديگر مرا نخواهي ديد و قابل جبران نيست.

8- قالَ عليه السلام: فِي الْمَرَضِ يُصيبُ الصَبيَّ، کَفّارَةٌ لِوالِدَيْهِ.[8] .

ترجمه:

فرمود: مريضي کودک، کفّاره گناهان پدر و مادرش مي باشد.

9- قالَ عليه السلام: الزَّبيبُ يَشُدُّ الْقَلْبِ، وَ يُذْهِبُ بِالْمَرَضِ، وَ يُطْفِيء ُ الْحَرارَةَ، وَ يُطيِّبُ النَّفْسَ.[9] .

ترجمه:

فرمود: خوردن مويز- کشمش سياه- قلب را تقويت، مرض ها را برطرف، و حرارت بدن را خاموش، و روان را پاک مي گرداند.

10- قالَ عليه السلام: أطْعِمُوا صِبْيانَکُمُ الرُّمانَ، فَإ نَّهُ اَسْرَعُ لاِ لْسِنَتِهِمْ.[10] .

ترجمه:

فرمود: به کودکان خود أنار بخورانيد تا زبانشان بهتر و زودتر باز شود.

11- قالَ عليه السلام: أطْرِقُوا أهاليکُمْ في کُلِّ لَيْلَةِ جُمْعَةٍ بِشَيْءٍ مِنَ الْفاکِهَةِ، کَيْ يَفْرَحُوا بِالْجُمْعَةِ.[11] .

ترجمه:

فرمود: در هر شب جمعه همراه با مقداري ميوه- يا شيريني،...- بر اهل منزل و خانواده خود وارد شويد تا موجب شادماني آن ها در جمعه گردد.

12- قالَ عليه السلام: کُلُوا ما يَسْقُطُ مِنَ الْخوانِ فَإنَّهُ شِفاءٌ مِنْ کُلِّ داءٍ بِإ ذْنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، لِمَنْ اَرادَ أنْ يَسْتَشْفِيَ بِهِ.[12] .

ترجمه:

فرمود: آنچه اطراف ظرف غذا و سفره مي ريزد جمع کنيد و بخوريد، که همانا هرکس آن ها را به قصد شفا ميل نمايد، به اذن حق تعالي شفاي تمام دردهاي او خواهد شد.

13- قالَ عليه السلام: لا ينبغي للعبد ان يثق بخصلتين: العافية و الغني، بَيْنا تَراهُ مُعافاً اِذْ سَقُمَ، وَ بَيْنا تَراهُ غنيّاً إذِ افْتَقَرَ.[13] .

ترجمه:

فرمود: سزاوار نيست که بنده خدا، در دوران زندگي به دو خصوصيّت اعتماد کند و به آن دلبسته باشد: يکي عافيت و تندرستي و ديگري ثروت و بي نيازي است.

زيرا چه بسا در حال صحّت و سلامتي مي باشد ولي ناگهان انواع مريضي ها بر او عارض مي گردد و يا آن که در موقعيّت و امکانات خوبي است، ناگهان فقير و بيچاره مي شود،- پس بدانيم که دنيا و تمام امکانات آن بي ارزش و بي وفا خواهد بود و تنها عمل صالح مفيد و سودبخش مي باشد-.

14- قالَ عليه السلام: لِلْمُرائي ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَکْسِلُ إذا کانَ وَحْدَهُ، وَ يَنْشطُ إذا کانَ فِي النّاسِ، وَ يَزيدُ فِي الْعَمَلِ إذا أُثْنِيَ عَلَيْهِ، وَ يَنْقُصُ إذا ذُمَّ.[14] .

ترجمه:

فرمود: براي رياکار سه نشانه است: در تنهائي کسل و بي حال، در بين مردم سرحال و بانشاط مي باشد.

هنگامي که او را تمجيد و تعريف کنند خوب و زياد کار مي کند و اگر انتقاد شود سُستي و کم کاري مي کند.

15- قالَ عليه السلام: اَوْحَي اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالي إلي نَبيٍّ مِنَ الاْ نْبياءِ: قُلْ لِقَوْمِکَ لا يَلْبِسُوا لِباسَ أعْدائي، وَ لا يَطْعَمُوا مَطاعِمَ أعْدائي، وَ لايَتَشَکَّلُوا بِمَش اکِلِ أعْدائي، فَيَکُونُوا أعْدائي.[15] .

ترجمه:

فرمود: خداوند تبارک و تعالي بر يکي از پيامبرانش وحي فرستاد: به امّت خود بگو:

لباس دشمنان مرا نپوشند و غذاي دشمنان مرا ميل نکنند و هم شکل دشمنان من نگردند، وگرنه ايشان هم دشمن من خواهند بود.

16- قالَ عليه السلام: اَلْعُقُولُ أئِمَّةُ الا فْکارِ، وَ الاْ فْکارُ أئِمَّةُ الْقُلُوبِ، وَ الْقُلُوبُ أئِمَّةُ الْحَواسِّ، وَ الْحَواسُّ أئِمَّةُ الاْ عْضاءِ.[16] .

ترجمه:

فرمود: عقل هر انساني پيشواي فکر و انديشه اوست؛ و فکر پيشواي قلب و درون او خواهد بود؛ و قلب پيشواي حوّاس پنج گانه مي باشد، و حوّاس پيشواي تمامي اعضاء و جوارح است.

17- قالَ عليه السلام: تَفَضَّلْ عَلي مَنْ شِئْتَ فَأنْتَ أميرُهُ، وَ اسْتَغِْنِ عَمَّنْ شِئْتَ فَأنْتَ نَظيرُهُ، وَ افْتَقِرْ إلي مَنْ شِئْتَ فَأنْتَ أسيرُهُ.[17] .

ترجمه:

فرمود: بر هر که خواهي نيکي و احسان نما، تا رئيس و سرور او گردي؛ و از هر که خواهي بي نيازي جوي تا همانند او باشي.

و خود را نيازمند هر که خواهي بدان- و از او تقاضاي کمک نما- تا اسير او گردي.

18- قالَ عليه السلام: أعَزُّ الْعِزِّ الْعِلْمُ، لاِ نَّ بِهِ مَعْرِفَةُ الْمَعادِ وَ الْمَعاشِ، وَ أذَلُّ الذُّلِّ الْجَهْلُ، لاِنَّ صاحِبَهُ أصَمُّ، أبْکَمٌ، أعْمي، حَيْرانٌ.[18] .

ترجمه:

فرمود: عزيزترين عزّت ها علم و کمال است، براي اين که شناخت معاد و تأمين معاشِ انسان، به وسيله آن انجام مي پذيرد.

و پست ترين ذلّت ها جهل و ناداني است، زيرا که صاحبش هميشه در کري و لالي و کوري مي باشد و در تمام امور سرگردان خواهد بود.

19- قالَ عليه السلام: جُلُوسُ ساعَةٍ عِنْدَ الْعُلَماءِ أحَبُّ إلَي اللّهِ مِنْ عِبادَةِ ألْفِ سَنَةٍ، وَ النَّظَرُ إلَي الْعالِمِ أحَبُّ إلَي اللّهِ مِنْ إعْتِکافِ سَنَةٍ في بَيْتِ اللّهِ، وَ زيارَةُ الْعُلَماءِ أحَبُّ إلَي اللّهِ تَعالي مِنْ سَبْعينَ طَوافاً حَوْلَ الْبَيْتِ، وَ أفْضَلُ مِنْ سَبْعينَ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ مَقْبُولَةٍ، وَ رَفَعَ اللّهُ تَعالي لَهُ سَبْعينَ دَرَجَةً، وَ أنْزَلَ اللّهُ عَلَيْهِ الرَّحْمَةَ، وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِکَةُ: أنَّ الْجَنَّةَ وَ جَبَتْ لَهُ.[19] .

ترجمه:

فرمود: يک ساعت در محضر علماء نشستن- که انسان را به مبداء و معاد آشنا سازند- از هزار سال عبادت نزد خداوند محبوب تر خواهد بود.

توجّه و نگاه به عالِم از إعتکاف و يک سال عبادت- مستحبّي- در خانه خدا بهتر است.

زيارت و ديدار علماء، نزد خداوند از هفتاد مرتبه طواف اطراف کعبه محبوب تر خواهد بود، و نيز افضل از هفتاد حجّ و عمره قبول شده مي باشد.

همچنين خداوند او را هفتاد مرحله ترفيعِ درجه مي دهد و رحمت و برکت خود را بر او نازل مي گرداند، و ملائکه شهادت مي دهند به اين که او اهل بهشت است.

20- قالَ عليه السلام: يَابْنَ آدَم، لاتَحْمِلْ هَمَّ يَوْمِکَ الَّذي لَمْ يَأتِکَ عَلي يَوْمِکَ الَّذي أنْتَ فيهِ، فَإنْ يَکُنْ بَقِيَ مِنْ أجَلِکَ، فَإنَّ اللّهَ فيهِ يَرْزُقُکَ.[20] .

ترجمه:

فرمود: اي فرزند آدم، غُصّه رزق و آذوقه آن روزي که در پيش داري و هنوز نيامده است نخور، زيرا چنانچه زنده بماني و عمرت باقي باشد خداوند متعال روزيِ آن روز را هم مي رساند.

21- قالَ عليه السلام: قَدْرُ الرَّجُلِ عَلي قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ شُجاعَتُهُ عَلي قَدْرِ نَفَقَتِهِ، وَ صِداقَتُهُ عَلي قَدْرِ مُرُوَّتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلي قَدْرِ غِيْرَتِهِ.[21] .

ترجمه:

فرمود: ارزش هر انساني به قدر همّت اوست، و شجاعت و توان هر شخصي به مقدار گذشت و إحسان اوست، و درستکاري و صداقت او به قدر جوانمردي اوست، و پاکدامني و عفّت هر فرد به اندازه غيرت او خواهد بود.

22- قالَ عليه السلام: مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ أخيهِ تَبَرُّکا بِهِ، خَلَقَ اللّهُ بَيْنَهُما مَلِکاً يَسْتَغْفِرُ لَهُما حَتّي تَقُومَ السّاعَةُ.[22] .

ترجمه:

فرمود: کسي که دهن خورده برادر مؤمنش را به عنوان تبرّک ميل نمايد، خداوند متعال ملکي را مأمور مي گرداند تا براي آن دو نفر تا روز قيامت طلب آمرزش و مغفرت نمايد.

23- قالَ عليه السلام: لاخَيْرَ فِي الدُّنْيا إلاّ لِرَجُلَيْنِ: رَجَلٌ يَزْدادُ في کُلِّ يَوْمٍ إحْسانا، وَ رَجُلٌ يَتَدارَکُ ذَنْبَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَ أنّي لَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَاللّه لَوْسَجَدَ حَتّي يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلَ اللّهُ مِنْهُ إلاّ بِوِلايَتِنا أهْلِ الْبَيْتِ.[23] .

ترجمه:

فرمود: خير و خوبي در دنيا وجود ندارد مگر براي دو دسته:

دسته اوّل آنان که سعي نمايند در هر روز، نسبت به گذشته کار بهتري انجام دهند.

دسته دوّم آنان که نسبت به خطاها و گناهان گذشته خود پشيمان و سرافکنده گردند و توبه نمايند، و توبه کسي پذيرفته نيست مگر آن که با اعتقاد بر ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت باشد.

24- قالَ عليه السلام: عَجِبْتُ لاِ بْنِ آدَمٍ، أوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جيفَةٌ، وَ هُوَ قائِمٌ بَيْنَهُما وِعاءٌ لِلْغائِطِ، ثُمَّ يَتَکَبَّرُ.[24] .

ترجمه:

فرمود: تعجبّ مي کنم از کسي که اوّلش قطره اي آب ترش شده و عاقبتش لاشه اي متعفّن- بد بو- خواهد بود و خود را ظرف فضولات قرار داده است، با اين حال تکبّر و بزرگ منشي هم مي نمايد.

25- قالَ عليه السلام: إيّاکُمْ وَ الدَّيْن، فَإنَّهُ هَمُّ بِاللَّيْلِ وَ ذُلُّ بِالنَّهارِ.[25] .

ترجمه:

فرمود: از گرفتن نسيه و قرض، خود را برهانيد، چون که سبب غم و اندوه شبانه و ذلّت و خواري در روز خواهد گشت.

26- قالَ عليه السلام: إنَّ الْعالِمَ الْکاتِمَ عِلْمَهُ يُبْعَثُ أنْتَنَ أهْلِ الْقِيامَةِ، تَلْعَنُهُ کُلُّ دابَّةٍ مِنْ دَوابِّ الاْ رْضِ الصِّغارِ.[26] .

ترجمه:

فرمود: آن عالم و دانشمندي که علم خود را- در بيان حقايق- براي ديگران کتمان کند، روز قيامت با بدترين بوها محشور مي شود و مورد نفرت و نفرين تمام موجودات قرار مي گيرد.

27- قالَ عليه السلام: يا کُمَيْلُ، قُلِ الْحَقَّ عَلي کُلِّ حالٍ، وَوادِدِ الْمُتَّقينَ، وَاهْجُرِ الفاسِقينَ، وَجانِبِ المُنافِقينَ، وَلاتُصاحِبِ الخائِنينَ.[27] .

فرمود: در هر حالتي حقّ را بگو و مدافع آن باش، دوستي و معاشرت با پرهيزگاران را ادامه ده، و از فاسقين و معصيت کاران کناره گيري کن، و از منافقان دوري و فرار کن، و با خيانتکاران همراهي و هم نشيني منما.

28- قالَ عليه السلام: في وَصيَّتِهِ لِلْحَسَنِ عليه السلام: سَلْ عَنِ الرَّفيقِ قَبْلَ الطَّيقِ، وَعَنِ الْجارِ قَبْلَ الدّارِ.[28] .

ضمن سفارشي به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود:

پيش از آن که بخواهي مسافرت بروي، رفيق مناسب راه را جويا باش، و پيش از آن که منزلي را تهيّه کني همسايگان را بررسي کن که چگونه هستند.

29- قالَ عليه السلام: اِعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَليلٌ عَلي ضَعْفِ عَقْلِهِ.[29] .

فرمود: فخر کردن انسان به خودش، نشانه کم عقلي او مي باشد.

30- قالَ عليه السلام: أيُّهَا النّاسُ، إِيّاکُمْ وُحُبَّ الدُّنْيا، فَإِنَّها رَأْسُ کُلِّ خَطيئَةٍ، وَبابُ کُلِّ بَليَّةٍ، وَداعي کُلِّ رَزِيَّةٍ.[30] .

فرمود: اي گروه مردم، نسبت به محبّت و علاقه به دنيا مواظب باشيد، چون که علاقه و محبّت به دنيا اساس هر خطا و انحرافي است، و دروازه هر بلا و گرفتاري است، و نزديک کننده هر فتنه و آشوب؛ و نيز آورنده هر مصيبت و مشکلي است.

31- قالَ عليه السلام: السُّکْرُ أرْبَعُ السُّکْراتِ: سُکْرُ الشَّرابِ، وَسُکْرُ الْمالِ، وَسُکْرُ النَّوْمِ، وَسُکْرُ الْمُلْکِ.[31] .

فرمود: مستي در چهار چيز است: مستي از شراب (و خمر)، مستي مال و ثروت، مستي خواب، مستي رياست و مقام.

32- قالَ عليه السلام: أللِّسانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ.[32] .

فرمود: زبان، همچون درّنده اي است که اگر آزاد باشد زخم و جراحت (سختي به جسم و ايمان) خواهد زد.

33- قالَ عليه السلام: يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَي الظّالِمِ أشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظّالِمِ عَلَي الْمَظْلُومِ.[33] .

فرمود: روز داد خواهي مظلوم بر عليه ظالم سخت تر است از روزي که ظالم ستم بر مظلوم مي کند.

34- قالَ عليه السلام: فِي الْقُرْآنِ نَبَاءُ ما قَبْلَکُمْ، وَخَبَرُ ما بَعْدَکُمْ، وَحُکْمُ ما بَيْنِکُمْ.[34] .

فرمود: قرآن احوال گذشتگان، و أخبار آينده را در بردارد، و شرح وظايف شما را بيان کرده است.

35- قالَ عليه السلام: نَزَلَ الْقُرْآنُ أثْلاثا، ثُلْثٌ فينا وَفي عَدُوِّنا، وَثُلْثٌ سُنَنٌ وَ أمْثالٌ، وَثُلْثٌ فَرائِض وَأحْکامٌ.[35] .

فرمود: نزول قرآن بر سه قسمت است: يک قسمت آن درباره اهل بيت عصمت و طهارت: و دشمنان و مخالفان ايشان؛ و قسمت ديگر آن، اخلاقيّات و ضرب المثلها؛ و قسمت سوّم در بيان واجبات و احکام إلهي مي باشد.

36- قالَ عليه السلام: ألْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ في تَعَبٍ، وَالنّاسُ مِنْهُ في راحَةٍ.[36] .

فرمود: مؤمن آن کسي است که خود را به جهت رفاه مردم در زحمت بيندازد و ديگران از او در أمنيت و آسايش باشند.

37- قالَ عليه السلام: کَتَبَ اللّهُ الْجِهادَ عَلَي الرِّجالِ وَالنِّساءِ، فَجِهادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مالِهِ وَنَفْسِهِ حَتّي يُقْتَلَ في سَبيلِ اللّه،

وَجِهادُ الْمَرْئَةِ أنْ تَصْبِرَ عَلي ماتَري مِنْ أذي زَوْجِها وَغِيْرَتِهِ.[37] .

فرمود: خداوند جهاد را بر مردان و زنان لازم دانسته است.

پس جهاد مرد، آن است که از مال و جانش بگذرد تا جائي که در راه خدا کشته و شهيد شود.

و جهاد زن آن است که در مقابل زحمات و صدمات شوهر و بر غيرت و جوانمردي او صبر نمايد.

38- قالَ عليه السلام: في تَقَلُّبِ الاْ حْوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ.[38] .

فرمود: در تغيير و دگرگوني حالات و حوادث، فطرت و حقيقت اشخاص شناخته مي شود.

39- قالَ عليه السلام: إنّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَلا حِسابَ، وَغَدا حِسابٌ وَلا عَمَل.[39] .

فرمود: امروزه- در دنيا- زحمت و فعاليّت، بدون حساب است و فرداي قيامت، حساب و بررسي اعمال و دريافت پاداش است.

40- قالَ عليه السلام: إتَّقُوا مَعَاصِيَ اللّهِ فِي الْخَلَواتِ فَإنَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاکِم.[40] .

فرمود: دوري و اجتناب کنيد از معصيت هاي إلهي، حتّي در پنهاني، پس به درستي که خداوند شاهد اعمال و نيّات است؛ و نيز او حاکم و قاضي خواهد بود.









  1. أمالي صدوق: ص 97، بحارالا نوار: ج 90، ص 343، ح 1.
  2. أمالي طوسي: ج 1، ص 114 ح 29، بحارالا نوار: ج 1، ص 169، ح 20.
  3. وسائل الشّيعة: ج 25، ص 434، ح 32292.
  4. وافي: ج 4، ص 402، س 3.
  5. أعيان الشّيعة: ج 1، ص 350، بحارالا نوار: ج 41، ص 150، ضمن ح 40.
  6. أمالي طوسي: ج 1، ص 55، بحارالا نوار: ج 2، ص 48، ح 7.
  7. أمالي صدوق: ص 95، بحارالا نوار: ج 68، ص 181، ح 35.
  8. بحارالانوار: ج 5، ص 317، ح 16، به نقل از ثواب الا عمال.
  9. أمالي طوسي: ج 1، ص 372، بحارالا نوار: ج 63، ص 152، ح 5.
  10. أمالي طوسي: ج 1، ص 372، بحارالا نوار: ج 63، ص 155، ح 5.
  11. عدّة الدّاعي: ص 85، ص 1، بحارالا نوار: ج 101، ص 73، ح 24.
  12. مستدرک الوسائل: ج 16، ص 291، ح 19920.
  13. بحارالا نوار: ج 69، ص 68، س 2، ضمن ح 28.
  14. محبّة البيضاء: ج 5، ص 144، تنبيه الخواطر: ص 195، س 16.
  15. مستدرک الوسائل: ج 3، ص 210، ح 3386.
  16. بحارالا نوار: ج 1، ص 96، ح 40.
  17. بحارالا نوار: ج 70، ص 13.
  18. نزهة الناظر و تنبيه الخاطر حلواني: ص 70، ح 65.
  19. عدّة الدّاعي: ص 75، س 8، بحارالا نوار: ج 1، ص 205، ح 33.
  20. نزهة الناظر و تنبيه الخاطر حلواني: ص 52، ح 26.
  21. نزهة الناظر و تنبيه الخاطر حلواني: ص 46، ح 12.
  22. اختصاص شيخ مفيد: ص 189، س 5.
  23. وسائل الشيعة: ج 16 ص 76 ح 5.
  24. وسائل الشّيعة: ج 1، ص 334، ح 880.
  25. وسائل الشّيعة: ج 18، ص 316، ح 23750.
  26. وسائل الشّيعة: ج 16، ص 270، ح 21539.
  27. تحف العقول: ص 120، بحارالا نوار: ج 77، ص 271، ح 1.
  28. بحارالا نوار: ج 76، ص 155، ح 36، و ص 229، ح 10.
  29. اصول کافي: ج 1، ص 27، بحارالا نوار: ج 1، ص 161، ح 15.
  30. تحف العقول: ص 152، بحارالا نوار: ج 78، ص 54، ح 97.
  31. خصال: ج 2، ص 170، بحارالا نوار: ج 73، ص 142، ح 18.
  32. شرح نهج البلاغه ابن عبده: ج 3، ص 165.
  33. شرح نهج البلاغه فيض الاسلام: ص 1193.
  34. شرح نهج البلاغه فيض الاسلام: ص 1235.
  35. اصول کافي، ج 2، ص 627، ح 2.
  36. بحارالا نوار: ج 75، ص 53، ح 10.
  37. وسائل الشّيعة: ج 15، ص 23، ح 19934.
  38. شرح نهج البلاغه فيض الا سلام: ص 1183.
  39. شرح نهج البلاغه ابن عبيده، ج 1، ک 41.
  40. شرح نهج البلاغه ابن عبده: ج 3، ص 324.