پنج درس آموزنده و ارزنده











پنج درس آموزنده و ارزنده



مرحوم کفعمي روايت کرده است:

روزي پيامبر خدا صلّي اللّه عليه و آله به حضرت عليّ عليه السلام فرمود: ديشب چه عملي انجام داده اي؟

آن حضرت اظهار داشت: پيش از آن که بخوابم، هزار رکعت نماز به جا آوردم، حضرت رسول فرمود: چگونه؟!

پاسخ داد: از شما شنيدم که فرمودي: هرکس هنگام خوابيدن سه مرتبه بگويد: «يَفْعَلُ اللّهُ ما يَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ يَحْکُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِهِ»،

او همانند کسي باشد که هزار رکعت نماز خوانده است.

حضرت رسول فرمود: راست گفتي، چنين است.[1] .

2 يکي از شاعران زمان اميرالمؤمنين عليّ عليه السلام به نام نجاشي در ماه مبارک رمضان، آشکارا شراب خمر آشاميد؛ پس او را نزد امام عليّ عليه السلام آوردند.

حضرت دستور داد تا او را صد ضربه شلاّق زدند و سپس او را به حکم آن بزرگوار زنداني نمودند؛ و چون فرداي آن روز شد، وي را از زندان بيرون آوردند و هشتاد شلاّق ديگر بر او زدند.

نجاشي اعتراض کرد: چرا زندان و هشتاد شلاق اضافي زديد؟

حضرت فرمود: چون حرمت ماه رمضان را شکستي و علني با حرام روزه خواري کردي.[2] .

3 امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حکايت فرمايد:

روزي اميرالمؤمنين عليّ بن ابي طالب عليه السلام به غلام خود، قنبر دستور داد تا بر شخصي که محکوم به حدّ شلاّق بود، هشتاد ضربه شلاّق بزند.

و چون قنبر ناراحت و عصّباني بود؛ سه شلاّق، بيشتر از هشتاد ضربه بر او وارد ساخت.

حضرت اميرالمؤمنين عليّ عليه السلام شلاّق را از دست قنبر گرفت و سه ضربه شلاّق بر او زد.[3] .

4 عبداللّه بن عبّاس حکايت کند:

شخصي به محضر امام عليّ صلوات اللّه عليه وارد شد و پيرامون انواع مخلوقات از آن حضرت سؤال کرد؟

امام عليه السلام در پاسخ چنين فرمود: خداوند يک هزار و دويست نوع مخلوق در عمق درياها و اقيانوس ها؛ و به همان مقدار نيز انواع مختلفي از مخلوقات بر روي زمين آفريده است.

سپس افزود: و تمامي انسان ها جز طائفه يأجوج و مأجوج همه از نسل حضرت آدم عليه السلام هستند، که البتّه به هفتاد شکل و رنگ آفريده شده اند.[4] .

5 روزي حضرت اميرالمؤمنين امام عليّ صلوات اللّه عليه از جلوي مغازه قصّابي که داراي گوشت هاي خوبي بود عبور نمود، همين که چشم قصّاب به آن حضرت افتاد، عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين! گوشت خوب و مناسبي دارم، مقداري از آن را براي منزل خريداري نمائيد.

امام عليّ عليه السلام فرمود: پول همراه خود ندارم، قصّاب گفت: مشکلي نيست، من بابت پول آن صبر مي کنم؛ و هر موقع توانستي پولش را بياور.

حضرت فرمود: خير، من نسبت به خريد گوشت صبر مي نمايم؛ و نسيه نمي خرم، و بدون آن که گوشت خريداري نمايد به حرکت خود ادامه داد و رفت.[5] .









  1. مستدرک الوسائل: ج 5، ص 49، ح 21.
  2. تهذيب الا حکام: ج 10، ص 94، ح 19.
  3. تهذيب الا حکام: ج 10، ص 27، ح 11.
  4. کافي: ج 8، ص 185، ح 274.
  5. ارشاد القلوب ديلمي: ص 119.