در عزاي امام علي
کعبه ز کف داده چو مولود خويش عُمْر عليّ، عُمْره مقبوله بود ديده زمزم که پر از اشک شد تيغ شقاوت، سر او را شکافت عالم امکان شده پر غلغله نيست هم آغوش صبا بعد از اين منبر و محراب کشد انتظار ماه دگر در دل شب نشنود آه که محروم شد امشب دگر مانده تهي سفره بيچارگان واي! امير دو سرا کشته شد پيش حسين و حسن و زينبش
ناله کن اي دل به عزاي عليّ
گريه کن اي ديده براي عليّ
گشته سيه پوش عزاي عليّ
هر قدمش سعي و صفاي عليّ
ياد کند زمزمه هاي عليّ
کوفه بود، کوه مناي عليّ
چون شده خاموش صداي عليّ
پيک ظفر بخش لواي عليّ
تا که زند بوسه به پاي عليّ
صوت مناجات و دعاي عليّ
چشم يتيمان ز لقاي عليّ
منتظر نان و غذاي عليّ
خانه غم گشته سراي عليّ
خون چکد از فرق هماي عليّ[1] .