خجسته ميلاد اوّلين طلعت امامت
ولادت يافت اندر کعبه آن مولود مسعودي تجلّي کرد تا نور رخش اندر حريم حق همان نوري که موسي ديد اندر سينه سينا همانا کعبه آمد در شرف بالاتر از سينا چه مولودي که اندر مَدرسش ادريس با لقمان معلّم بر تمام انبياء، از آدم و عيسي گروهي ممکنش دانند و جمعي واجب امّا من
ز پشت پرده تا بي پرده يار من نمايان شد
ز شرم روي او خورشيد اندر پرده پنهان شد
که ذات پاک او مرآت ذات پاک يزدان شد
حرم حرمت گرفت و قبله گاه اهل ايمان شد
مگر بار دگر در کعبه باز آن نور تابان شد
که آن جا نور او اين جا وجود او درخشان شد
يکي شاگرد أبجد خوان، يکي طفل دبستان شد
مقوّم بر تمام ماسوا، از جنّ و انسان شد
ميان واجب وممکن، همه فکرم به پايان شد[1] .