طاووس















طاووس



اين حيوان در خطبه ي يکصد و شصت و سوم نهج البلاغه است[1] در اين خطبه ابتدا کلياتي را درباره ي عموم حيوانات و دسته بندي آنها و خصوصيات هر دسته بيان فرموده و سپس به طاووس اشاره مي کند: و من اعجبها خلقا الطاووس الذي اقامه في احکم تعديل و نضد الوانه في احسن تنضيد يعني يکي از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است که خداوند آن را در استوارترين ميزان بپا داشته و در بهترين ترکيب رنگها او را منظم گردانيده است. منظور اين است که هر رنگ را در جاي خودش چيده است. از هزاران نوع ترکيب رنگها همين ترکيب رنگ طاووس از همه مناسبتر است.

بجناح اشرج قصبه بالي دارد که از بهم پيوستگي ني ها درست شده است. حضرت مي فرمايند بالهايش از ني مجوف و توخالي درست شده تا بتواند بين گوشت بدن و پرها فاصله ايجاد نمايد و از طرفي سبک باشد تا پرواز آسان انجام شود.

و ذنب اطال مسجد و دمي که آن را بلند قرار داده است.

[صفحه 4]

اذا درج الي الانثي نشره من طيه و سما به معظلا علي راسه وقتي طاووس به طرف جنس مخالف خود مي رود پيچيدگي دم خود را باز مي کند و آن را بلند مي کند تا مانند چتري بر سرش سايه افکند.

کانه قلع داري عنجه نوتيه يعني مانند بادباني که ناخداي کشتي آن را بلند کرده، طاووس دمش را آنچنان بلند مي کند.

يختال بالوانه و يميس بزيفانه به رنگهاي خوشگلي که دارد مي نازد و به دم درازي که دارد مي بالد. و حضرت به همين شکل دقيق و با احساس عرفاني شرح مي دهند تا به اينجا مي رسند:

فاذا رمي ببصره الي قوائمه زقا معولا... وقتي به پاهايش نگاه مي کند ناله مي کند فرياد ميکند آن تبختري که داشت از بين مي رود و آثار افسردگي در او پيدا مي شود.

و يشهد بصادق توجعه لان قوائمه حمش کقوائم لا ديکه الخلاسيه حضرت مي فرمايد يک شهادت راستي مي دهد يعني ناله و فريادش ناشي از ناراحتي است. زيرا پاهايش نازک و باريک و بد شکل است مانند پاهاي خروسهاي دو رگه (خروس هندي و فارسي که پاهايش نه سفيد است و نه سياه بلکه خاکستري بدرنگ است)

و قد نجمت من ظنوب ساقه صيصه خفيه و يک خار کوچکي هم از ساق پايش بيرون آمده است. و پس از شرح مفصل حضرت نتيجه گيري مي کنند و ديد الهي خود را بيان مي فرمايند:

فسبحان الذي يهر العقول عن وصف خلق جلاه للعيون پاک و منزه است آن که عقلهاي مردم را بهت زده و گيج کرد از اينکه بتوانند موجودي را که در برابر چشمشان است درک کنند

فادرکته محدودا مکونا موجودي را که محدود و ساخته شده است درک کنند.

و مولفملونا از اجزايي ترکيب شده و رنگ آميزي شده است.

و اعجز الالسن عن تلخيص صفته و زبانها را ناتوان کرد از اينکه بتوانند صفات

[صفحه 5]

طاووس را به طور مختصر و فشرده بيان کنند.

و قعديها عن تاديه نعته و زبانها را به زانو در آورده از اينکه بتوانند طاووس را توصيف کنند تا چه رسد به اينکه انسان را (با آن پيچيدگيهايي که دارد) وصف کنند. تا چه رسد به ملک، شيطان، جن و ساير موجودات نامرئي خداوند. موجوداتي را که مي بيند و ابزار حس کردن و درک کردن آن را دارد و درک آن دقت و زحمت زياد هم نمي خواهد، نمي تواند درک کند با آن که محدودند و جلو چشم انسان هستند آن گاه مي گويد من خدا را انکار مي کنم چون نمي توانم ببينم، ملک و شيطان و جن را انکار مي کنم چون ديده نمي شوند!

حضرت مي فرمايد همين طاووس را که مي بينيد نمي توانيد آن را به خوبي درک کنيد پس چطور مي توانيد روح را درک کنيد بهشت و دوزخ را بفهميد؟! همان خدايي که موجودات محسوس را خلق کرده موجودات نامحسوس را هم خلق کرده و دليلي ندارد که به شما دروغ بگويد. مي گويد به غيب ايمان بياوريد همان طور که به شهادت (و محسوسات) باور داريد. و باور نداشتن انسان دليل بر وجود نداشتن عالم غيب نيست. اين مختصري از توصيف آفرينش طاووس مي باشد.


صفحه 4، 5.








  1. که در تجرمه و شرح فيض الاسلام صفحه ي 520 و در نسخه صبحي صفحه ي 235 است.