تفسير سياست















تفسير سياست



سياست در لغت به معني «پاسداري ملک»، «نگه داري قدرت» و «حراست از کشور» است. ولي چيزي که مهم است آشنايي با اصولي مي باشد که تدبير و پاسداري بر آن استوار است.

اصولي که امام (ع) از آن پيروي مي کرد همگي تحت پوشش ارزش هاي اخلاقي و اصول انساني قرار داشت و بر اساس عدل و دادگري استوار بود و، هر نوع دگرگوني در کشور از اين اصول سرچشمه مي گرفت و امام کرارا بر اين اصول تاکيد مي کرد و هر نوع اداره ي کشور را بر غير اين اصول نفي مي نمود، زيرا او به آينده ي کشور فکر مي کرد نه به بقاي قدرت و سلطه ي خويش.

چه بسا ممکن است سياستمداري از طريق مکر و خدعه و فريب مردم، قلوب و دل ها را متوجه خود و در نتيجه يک نوع آرامش نسبي بر کشور حکم فرما سازد، ولي از آنجا که ظاهر سازي و تزوير اثر موقت دارد و هميشه نمي تواند کارساز باشد، اميرمومنان (ع) از سياست هاي مزورانه سياسيکاران، پيوسته نقد مي کرد و مي فرمود:

هيهات! لو لا التقي لکنت ادهي العرب.[1] .

در حديث ديگر انگشت روي سياست هاي خادعانه ي معاويه مي نهد و مي گويد:

و الله ما معاويه بادهي مني، و لکنه يغدر و يفجر. و لو لا کراهيه الغدر لکنت من ادهي الناس، و لکن کل غدره فجره، و کل فجره کفره. «و لکل غادر لواء يعرف به يوم القيامه، و الله ما استغفل بالمکيده، و لا استغمز بالشديده![2] .

(به خدا سوگندت معاويه زيرک تر از من نيست ليکن شيوه ي او پيمان شکني و گنهکاري است. اگر پيمان شکني، ناخوشايند نبود کسي از من زيرک تر نبود.

[صفحه 9]

اما پيمان شکني انسان را به گناه بر مي انگيزد و هر چه گناه بر انگيزد، دل را تاريک مي سازد در رستاخيز براي پيمان شکني درفشي است افراخته و او بدين درفش شناخته مي شود به خدا مرا با فريب غافلگير نتوانند کرد و با سخت گيري ناتوانم نخواهند ساخت.)

با توجه به مفهوم سياست نزد امام (ع) اکنون به برخي اصول آن که غالبا متخذ از «سيره ي» او است اشاره مي کنيم:


صفحه 9.








  1. غررالحکم، شماره ي 10041، کافي، کليني، ج 8، ص 24.
  2. نهج البلاغه، الخطبه 200، نابيع الموده: ج 1، ص 454، المعيار و الموازنه، ص 166.