مردم سالاري















مردم سالاري



حکومت اسلامي حکومت مکتبي است، يعني ترکيبي از حکومت قانون الهي و خواسته هاي مردمي. در حکومت اسلامي خطوط کلي از جانب وحي معين مي شود که مردم بايد پيروان اين خطوط کلي باشند و هرگز با تاسيس مجالسي نمي توان خراشي در اين خطوط پديد آورد.

آري لباس اين خطوط و کيفيت پياده کردن آن در اختيار مردم است، اينجاست که حکومت اسلامي هر دو عنصر خود را دارا مي باشد، خطوط کلي از جانب خداست و شيوه ي پياده کردن از جانب مردم است.

يکي از اصول سياسي امام (ع) اين است که به رضايت توده ها و نوع مردم، عنايت بيش تري مبذول مي نمود و هرگاه حاکم، ميان جلب دو رضايت قرار بگيرد (رضايت توده ها و به اصطلاح مردم سالاري و رضايت طبقه ي معيني) حاکم بايد در صدد جلب

[صفحه 19]

رضايت همگان باشد نه يک طبقه ي خاص.

در عزل کارگزاران عثمان، توده ي مردم خواهان چنين عزلي بوده اند و اصولا آنان امام (ع) را بر اين کار برگزيده بودند و اگر ايشان به خواسته ي آنان جامه ي عمل نمي پوشانيد اصل حکومت امام مترلزل مي گشت، از اين جهت در نامه ي خود به مالک چنين مي نويسد:

و ليکن احب الامور اليک اوسطها في الحق، و اعمها في العدل، و اجمعها لرضي الرعيه، فان سخط العامه يجحف برضي الخاصه، و ان سخط الخاصه يغتفر مع رضي العامه. و ليس احد من الرعيه اثقل علي الوالي موونه في الرخاء، و اقل معونه له في البلاء، و اکره للانصاف، و اسال بالالحاف، و اقل شکرا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصه. و انما عماد الدين، و جماع المسلمين، و العده للاعداء، العامه من الامه، فليکن صغوک لهم، و ميلک معهم![1] .

(و بايد از کارها آن را بيش تر دوست بداري که نه از حق بگذرد و نه فروماند، و عدالت را فراگير بود و رعيت را دلپذير که ناخشنودي همگان، خشودي نزديکان را بي اثر گرداند و خشم نزديکان، خشنودي همگان را زياني نرساند... و همانا آنان که دين را پشتيباند و موجب انبوهي مسلمانان، و آماده ي پيکار با دشمنان، عامه ي مردمانند. پس بايد گرايش تو به آنان بود و مليت به سوي ايشان.)،


صفحه 19.








  1. نهج البلاغه، نامه ي 53.