چشمه آب











چشمه آب



عقيص روايت مي کند که: ما با علي عليه السلام در حرکت به سوي شام بوديم. تا وقتي از نخلستانها به پشت کوفه رسيديم. مردم تشنه و محتاج آب شدند. علي عليه السلام ما را آورد تا به سنگي که از زمين دندانه زده بود، رسيديم، امام دستور داد آن را از بن کنديم. آنگاه آبي از آن بيرون زد که همه از آن نوشيده، سيراب شدند.

سپس حرکت کرديم و از محل دور شديم پس از مدت حضرت فرمود: آيا بين شما کسي هست که محل آن چشمه آب را که از آن نوشيديد، بداند؟ گروهي گفتند: ما مي دانيم و آنها عازم آن محل شدند. اما هر چه جستجو کردند، چشمه آبي را نيافتند. آنها به ديري که در آن نزديکي بود رفتند و پرسيدند که آبي که در نزد شماست کجاست؟ و آن راهبان گفتند: در اين نزديکي آبي وجود ندارد. بلکه اين دير را بر اين اميد در اين مکان ساخته ايم که شنيده ايم که از اين نزديکي چشمه اي وجود دارد ولي کسي جز پيامبر يا وصي آن را استخراج نمي کنند.

و ما منتظر آن هستيم.[1] .







  1. الغدير، ج 6، ص 281.