سرانجام تمسخر











سرانجام تمسخر



ابوزمعه و ياران او از روي تمسخر و استهزاء به پيامبر چشمک مي زدند و استهزاء مي نمودند و نصايح و صحبت هاي پيامبر در آن تأثيري نداشت. سرانجام پيامبر درباره آنها نفرين کرد. روزي ابوزمعه در سايه درختي نشسته بود که جبرئيل با برگ آن درخت و خارهاي آن بر صورت و چشم او زد تا نابينا شد. همچنين پيامبر هنگامي که راه مي رفت بدن مبارکش به جلو متمايل مي شد و حکم بن ابي العاص کيفيت راه رفتن آن حضرت را تقليد مي کرد. پيغمبر متوجه عمل او شد و فرمود: چنين باش.

او از آن روز دچار ارتعاش شد و هرگز بهبود نيافت.[1]







  1. الغدير، ج 2، ص 160.