حركت بر روي آب











حرکت بر روي آب



روزي ابوالحارث اولاسي قصد داشت که از طريق دريا به مسافرت برود. هنگام عزيمت يکي از دوستانش گفت: ابي ابوالحارث، اندکي صبر کن. ما برايت غذاي مخصوصي درست کرده ايم. آنرا بخور و برو. او هم قبول کرد و نشست و آن غذا را خورد. آنگاه به کنار دريا رفت و به ابو اسحاق حسني علوي که مشغول نماز بوده برخورد. ابوالحارث، با خود گفت: شک ندارم که او مي خواهد بگويد: با من روي آب حرکت کن و اگر او چنين حرفي را بزند، من اين کار را انجام خواهم داد.

هنوز از اين فکر بيرون نيامده بود که، ابو اسحاق به او گفت: همانطور که در خاطرت گذشته است، آماده حرکت باش. ابو اسحاق بسم الله گفت و بر روي آب حرکت کرد ابوالحارث مي گويد: من نيز خواستم که به دنبالش ‍ حرکت کنم که پايم داخل آب فرو رفت و نتوانستم که حرکت کنم. او به نگريست و گفت: آن غذاي لذيذ، پايت را گرفته است. آنگاه مرا ترک کرد و رفت.[1] .







  1. الغدير، ج 9، ص 123.