احاديث غلوآميز











احاديث غلوآميز



شيخ ابراهيم عبيدي مي نويسد: روزي پيامبر به عايشه فرمود: هنگامي که خداوند، خورشيد را آفريد، آنرا از مرواريدي سپيد آفريد، پس آنرا بر چرخ گردنده اي نهاد و براي چرخ ‌دنده نيز 860 دستگيره آفريد، و در هر دستگيره آن زنجيري از ياقوت سرخ نهاد و آنگاه شصت هزار تن از فرشتگان مقرب را بفرمود تا به نيروي خويش که خداوند ويژه آنان گردانيده بود، آنرا با زنجيرها بکشند و خورشيد مانند سپهر بر آن چرخ گردنده است که در گنبد سبز مي چرخد و زيبائي آن بر خاکيان آشکار مي شود و در هر روز بر خط استواء مي ايستد و مي گويد: اي فرشتگان، من از خدا شرم دارم که چون در برابر کعبه که قبله مؤمنان است، رسيدم از آنجا بگذرم و ملايکه با همه نيرويشان خورشيد را مي کشند تا از فراز کعبه بگذرد و او نمي پذيرد، تا اين ملائکه از دست او عاجز مي شوند و خداي تعالي با وحي به ملائک الهام مي کند که آواز دهند: که اي خورشيد به آبروي مردي که نام او بر چهره درخشانت نگاشته شده، برگرد و به گردش که داشتي، ادامه بده. چون اين را بشنود به نيروي خداي مالک به تکان آيد.

در اين هنگام عايشه از رسول الله پرسيد که: او کيست؟ و رسول الله جواب داد: او ابوبکر صديق است نام او و نام جانشين او بر روي خورشيد نوشته شده و... اين داستان يکي از دهها داستان خرافي مي باشد که در رابطه با مقام شامخ!! ابوبکر جعل شده است.[1] .







  1. الغدير، ج 14، ص 113.