داستاني جعلي در كرامات عمر











داستاني جعلي در کرامات عمر



روزي مردم مصر نزد عمرو بن عاص که فرمانرواي آنجا بود، آمدند و گفتند: آب رودخانه نيل فقط از يک طريق جاري مي شود و آن اين است که ما بايد در هر سال در اين چنين روزهايي يک قرباني به او بدهيم تا او روان شود. چون سيزده شب از ماه بؤ نه بگذرد ما در جستجوي دخترکي دوشيزه مي آئيم که در خانه پدر و مادر باشد. آنگاه پدرش را خشنود ساخته و خود وي را با بهترين لباسها، مي آرائيم و سپس او را به رودخانه نيل مي افکنيم. عمرو بن عاص گفت: اين چنين کاري در اسلام جائز نيست و من اين اجازه را به شما نمي دهم. آن ماه گذشت و آب رودخانه نيل جاري نشد پس ‍ عمروبن عاص جريان را به عمر نوشت و از او درخواست کرد که او را راهنمايي کند. عمر در جواب نوشت: من درون اين نامه ام برگه اي براي تو فرستادم و چون نامه من به تو رسيد، آنرا در درود نيل بيفکن و آن نامه اين است:

از سوي بنده خدا عمر به نيل مصر. اگر تو از سوي خودت روان مي شدي ديگر روان مشو و اگر خداوند يگانه تو را روان مي سازد، پس ما هم از خداي يگانه مي خواهيم که تو را روان سازد. پس چون اين برگه در آب نيل انداختند، نيل جاري شد. تنها کسي که اين حديث را گزارش داده است عبدالله پسر صالح مصري است که يکي از بزرگترين دروغپردازان و حديث سازان است که اکثر علماي اهل تسنن به تباهي افکار او اعتراف کرده اند.[1] .







  1. الغدير، ج 15، ص 132.