راه رستگاري











راه رستگاري



روزي عمر به عثمان برخورد. به او سلام کرد ولي جوابي نشنيد. نزد ابوبکر رفت و گفت: اي خليفه! مي خواهي که مصيبتي را که پس از پيامبر خدا گرفتارش شده ايم، برايت بگويم؟ پرسيد: چيست: گفت: به عثمان برخوردم. به او سلام کردم جواب سلامم را نداد. ابوبکر با شگفتي پرسيد: راستي چنين اتفاق افتاد؟ گفت: آري پس دست او را گرفته نزد عثمان آمدند و سلام کردند و جواب سلامشان را داد. آنگاه ابوبکر گفت: آيا راست است که عمر نزد تو آمد و سلام کرده و تو جوابش را ندادي؟

او گفت: بخدا قسم که من او را نديدم. من داشتم به رسول خدا فکر مي کردم که از دنيا رفت و ما از او سؤال نکرديم که چگونه مي توان رستگار شد. ابوبکر گفت: من اين سؤال را پرسيده و جواب گرفته ام. عثمان گفت: زودتر بگو و غم ما را تمام کن. ابوبکر گفت: لا اله الا الله راه رستگاري است.

واقعا که از خليفه بعيد است که راه رستگاري را ندارند و يا در طول حيات پيامبر، گوش او از ارشادات و صحبت هاي ايشان به دور بوده باشد.[1] .







  1. الغدير، ج 17، ص 132.