اعتراف عمر به فضايل علي
و سپس گفت: سوگند به خداي اي اولاد عبدالمطلب بطور تحقيق علي عليه السلام در ميان شما سزاواتر به خلافت بود از من و ابوبکر. من با خود گفتم: خدا مرا نبخشد اگر که از ولايت علي عليه السلام دوري کنم. سپس به عمر گفتم: چگونه اين سخن را مي گويي در حالي که تو و ابوبکر، خلافت را از او سلب کرديد. عمر مدتي ساکت شد و سپس گفت: به خدا قسم ما آنچه را که کرديم از روي عدالت نبود بلکه ما ترسيديم که عرب به سبب جنگ هائي که علي عليه السلام کرده و کساني را که کشته، تن به خلافت او ندهند. ابن عباس گويد: خواستم در پاسخ او بگويم که رسول خدا او را به مهمترين ميدانهاي جنگ مي فرستاد و او با شجاعت مي جنگيد و بزرگان آنها را در هم مي شکست و زبون مي ساخت و پيامبر در آن مأموريت ها علي عليه السلام را کوچک نمي شمرد، مع الوصف تو و ابوبکر او را کوچک مي شماريد؟ سپس عمر گفت: آنچه که شده است گذشته ولي به خدا قسم ما در هيچ امري بدون علي عليه السلام تصميم نمي گيريم و هيچ کاري را بدون اذن او انجام نمي دهيم.[1] .
ابن عباس مي گويد: شبي با عمر در راهي مي رفتيم. عمر آيه اي را قرائت کرد که در آن از علي بن ابي طالب عليه السلام ياد شده بود.