ادعاي ايمان











ادعاي ايمان



روزي به اطلاع عمر رساندند که مردي در شام که ادعا مي کند که مؤمن است. عمر که از اين جمله خشمگين شده بود، دستور داد که فورا آن مرد را احضار کنند. چون او را آوردند، عمر به او گفت: اي مرد تو هستي که ادعا مي کني که مؤمن هستي؟ او گفت: آري آن مرد من هستم، اي خليفه! عمر گفت: واي بر تو و از کجا اين ادعا را مي کني؟ با رسول خدا گروههاي مختلفي از مردم زندگي مي کردند. مشترک و منافق و مؤمن پس تو از کدام گروه هستي؟

هر کس که بگويد: من عالم هستم، پس او جاهل است و هر کس که بگويد که من مؤمن هستم، پس او کافر است، پس خليفه آن مرد را به شدت سرزنش کرد. واقعا که نمي دانيم دليل خليفه بر اين صحبت هاي خود چيست؟ آيا غافل از آيات بسياري در قرآن است که در آن مردمي مدح شده اند که افتخار مي کنند که مؤمن هستند.[1] .







  1. الغدير، ج 13، ص 84.