تبعيد حاكم











تبعيد حاکم



حکم بن ابي العاص در جاهليت همسايه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود و پس از ظهور اسلام، بيش از همه همسايگان ديگر، او را آزار مي رساند پس از فتح مکه، به مدينه آمد و در دين اسلام ترديد داشت. او هميشه پشت سر رسول الله راه مي افتاد و با تکان داد دهان و بيني تقليد در مي آورد و چون او به نماز مي ايستاد، وي هم پشت سرش مي ايستاد و با حرکات انگشتان مسخره بازي در مي آورد و به همان گونه در حالت ارتعاش ماند و به جنون مبتلا شد و يک روز پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در منزل يکي از زنانش بود، او دزديده نگاه مي کرد.

چون رسول الله وي را شناخت، با نيزه اي کوچک بيرون شد و گفت: کيست که از سوي من اين قورباغه ملعون را ادب کند؟ بخدا که او و خانواده اش ‍ نبايد با من در يکجا باشند پس همه شان را به طايف تبعيد کرد. چون رسول خدا درگذشت، عثمان به شفاعت از ايشان با ابوبکر سخن گفت و خواست که بازشان گرداند. او نپذيرفت و گفت: من رانده شدگان رسول الله را پناه نمي دهم. عمر نيز اين چنين جوابي داد و چون عثمان به خلافت رسيد، ايشان را به مدينه آورد و به دروغ گفت که در اين مدينه درگذشت و او بروي نماز خواند و بر گورش چادر زد.[1] .







  1. الغدير، ج 16، ص 22.