پاسخهايي صعصعه به معاويه











پاسخهايي صعصعه به معاويه



روزي معاويه براي مردم نطقي کرد و گفت: اگر ابوسفيان پدر همه مردم مي بود، همه باهوش و زيرک مي شدند. صعصعه بن صوهان، سخنش را قطع کرد و گفت: پدر همه مردم کسي است که بسيار بهتر از ابوسفيان است ولي با اين حال بعضي از فرزندانش باهوش و بعضي ديگر احمق اند. معاويه گفت: سرزمين ما نزديک محشر است. وي برخاسته و گفت: محشر نه از مؤمنان دور و نه به کافران نزديک است. معاويه گفت: سرزمين ما مقدس ‍ است. صعصعه جواب داد: سرزمين را نه چيزي مقدس مي گرداند و نه نجس و ناپاک. بلکه اعمال ما است که آنرا مقدس و پاک مي گرداند. معاويه گفت: خدا را دوست بداريد. خلفاي او را سپر و محافظ خويش قرار دهيد. صعصعه گفت: چطور و چگونه: در حالي که تو سنت را تعطيل کرده و پيمان ها را شکستي. مردم را به سرگشتگي کشاندي و در دين بدعت ها آوردي. معاويه گفت: بهتر است که خاموش شوي زيرا با اين حرفها سست عقلي خود را ظاهر مي سازي، تو به کمک حسن بن علي عليه السلام به من حمله مي کني. حال که اين طور است او را احضار مي کنم. صعصعه گفت: آري به خدا. تو دانسته اي که آنان از خاندان پاک و بزرگوار هستند و از همه به حکومت اولي تر. اگر او را احضار کني، خواهي ديد که در انديشه و تدبير و اتخاذ تصميم بسيار دقيق و سنجيده است. به راستي که او در حکومت و فرماندهي استورا و در بخشندگي، نجيب است و با سخن آتشين تو را مي گزد و تازيانه حقائقي را که ياراي انکارش را نداي بر صورتت مي کوبد. معاويه پرخاش کرد و گفت: بخدا قسم که در بدرت خواهم کرد. او گفت: بخدا که زمين خدا پهناور است و دوري است و دوري تو مايه آسايش. معاويه گفت: مستمري ات را قطع خواهم کرد. او گفت: اگر در اختيار تو است، آن را قطع کن. روزي رسان خداوند است که بخشش هايش بي زوال است. معاويه گفت: مي خواهي خودت را به کشتن بدهي؟ صعصعه جواب داد: اي معاويه آرام باش هر کس که به ناحق کشته شود، خدا به کيفر قاتلش ‍ بنشيند.[1] .







  1. الغدير، ج 19، ص 269.