ناني از آسمان











ناني از آسمان



روزي «محمد بن علاء» وارد مدينه شد، در حالي که بسيار گرسنه بود و پولي هم براي تهيه غذا نداشت او براي زيارت قبر پيامبر رفت و خطاب به آن حضرت، گفت: اي رسول خدا به خدمت شما آمدم، در حالي که شدت فقر و گرسنگي ام را جز خدا نمي داند و امشب را مهمان تو هستم.

آنگاه خواب بر او غلبه کرد. در عالم رويا، رسول خدا را ديد که به او گرده ناني لطف مي کند.

نصف آن را خورد و ناگهان از خواب بيدار شد. در حالي که نصف ديگر نان را در دستش بود.

محمد بن علاء مي گويد: با اين مطلب صدق گفتار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم که فرموده بود «هر کس مرا در خواب ببيند، واقعا مرا ديده است. زيرا شيطان به شکل من در نمي آيد» برايم روشن شد آنگاه صدايي شنيدم که مي گفت: اي محمد! کسي قبرم را زيارت نمي کند، مگر آن که گناهش بخشوده و شفاعتم فرداي قيامت نصيبش خواهد گرديد.[1] .







  1. الغدير، ج 9، ص 189.